سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نبرد سکولاریسم - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*احمد خیری

کتاب »آینده در قلمرو اسلام« نوشته ی سید قطب و برگردان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای، کتابی است که رسالت جهانی اسلام و مسلمین را باز خوانی می کند و با اشاره به از دست رفتن روح دین و رخت بستن آن از ساختار حکومتی و اجتماعی، متذکر می شود که باید  به پیروی از پیامبر اسلام بپا خیزیم و نهضت اسلامی را به سر منزل حقیقی خود که همانا آینده ای است در قلمرو اسلام، برسانیم. در جای جای این کتاب سید قطب سعی بر این داشته که به تحریفاتی که دامان پاک اسلام را آلوده کرده را روشن و به آنان پاسخ دهد و البته با تیز بینی خاص دستان استعمار گران و بیگانگان را (علاوه بر خود مسلمین) در این تحریفات آشکار ساخته است. اگر کتاب سید قطب را بخوانید و به زبان امروزی ترجمان کنید در اصل کتاب سعی بر ترجمه و تفسیر سکولاریزم و علل و خطرات آن دارد البته همان طور که اشاره کردیم ایشان به طور گذرا به این نوع تحریفات پاسخی در خور توجه داده است. ایشان در جای جای این کتاب تلاش خود را معطوف به نشان دادن ضرورت پیدایش نظامی اسلامی برخواسته از آراء اسلام کرده است. و این نظام را متضمن سعادت دنیوی و اخروی فرد و جامعه می داند. در ادامه با تذکر به این نکته ی قرآنی که »دین نزد خدا اسلام است« نشان می دهد که شریعت های دیگر الهی در واقع در پی هم بوده اند و در اصل با هم در مبانی اختلاف نظری ندارند و در برخی احکام که با هم اختلاف دارند به خاطر مکان و زمانی بوده است که پیامبر زمانه در آن برهه مبعوث شده است. و اثبات می کند که دین اسلام با تصدیق محتوای تمامی ادیان الهی (ونه صورت تحریف شده ی آنان) برنامه ای جامع برای زندگی مادی و معنوی تمامی ابناء بشر دارد. که این برنامه شامل برنامه اجتماعی بشریت نیز می باشد.
به اعتقاد سید اولین قدم های جدایی دین از زندگی بشر از اروپا شروع می‌شود و این جدایی از وحی الهی است که منجر به سقوط جامعه اروپا به لجنزار اومانیسم(فردگرایی) و جمع گرایی می شود.
در ادامه سید با اشاره به تاریخ مسیحیت اینگونه نتیجه می گیرد :»آری این اصول مهم اعتقادی که تا به نحو صحیح تفهیم نگردد ممکن نیست نظام اجتماعی صحیح در جامعه ای بوجود آید، در مسیحیت ناگفته ماند.« و در ادامه نوع تحریفاتی که در شریعت عیسی مسیح (ع) رخ داده را منشأ و مبداء پیدایش وضع کنونی اروپا دانسته تا آنجا که این تحریفات منجر به جدایی دین از اجتماع اروپایی (سکولاریزم) می شود .
شاید یکی از اهدافی که سید از آوردن تاریخ مسیحیت در کتاب »آینده در قلمرو اسلام« دنبال  می‌کند نشان دادن معنا و مفهوم این آیه از قرآن کریم باشد که می فرماید :»ما احوال قومی را تغییر نمی دهیم مگر اینکه خودشان بخواهند«و در سخنان بنیان گزارکبیر انقلاب اسلامی هم می توان این دید را درک کرد در آنجا که فرموده اند :»تمام  این خرابی هایی که می بینید وارد می شود بر همه ی کشور ها، خرابی هایی است که منشاش علما بوده اند ...« و براستی این دلیل از بزرگترین دلایل انحراف یک ملت است . آری ، براستی زمانی که عالمان دین دست به تحریفات گسترده می زنند و تضاد های ایجاد شده در جامعه رو به فزونی می‌نهد، جامعه نیز از این آفات دور نمی‌ماند . در اینجاست که کسانی مانند لوتر فریاد ریفورمیسم دینی را سر می‌دهند و به جامعه ی خسته از تضادها را به  دنبال خویش می کشند و باعث فروپاشی نظام اعتقادی جامعه می شوند : »بزرگترین اشتباه رجال دینی اروپا و مهمترین خیانتی که نسبت به خود و دین  مرتکب شده اند این بود که معلوماتی که زاییده ی افکار بشر بود و از مطالب مسلم آن عصر ، درتا ریخ و جغرافیا و علوم طبیعی بشمار می رفت در کتب دینی خود داخل کردند. ...«بی شبهه برای هر نظریه ای که روزگاری آخرین نظریه ی علمی باشد بیم تحول و تغییر وجود دارد ، زیرا دانش بشری پیوسته در حال ترقی و پیشرفت است. بنابر این اگر کسی دین خود را براساس این نظریه ها ی تغییرپذیر بنیان نهد ، مانند کسی است که کاخی رفیع را بر توده ای از شن بنا نهاده است.
با رفتار پاپ های مقدس! بود که روشنفکران مجال پیدا کردند تا تضاد بین دین و علم و دین و عقل را بیان کنند و از آن سؤ استفاده‌هایی کنند که در نهایت علم و دین را دو دشمن سخت و آشتی ناپذیر در جامعه ی جهانی مطرح کردند. و البته اینها نیز اشتباه پاپ ها را مرتکب شدند. و راهی برای تفکر مردم نگذاشتند و آنها نیز این دشمنی را مقدس می شمارند و مجال اعتراض برای مصلحان نمی گذارند.
 در ادامه سید با اشاره به انقلاباتی که در قرن اخیر رخ داده به این نکته ی ظریف اشاره می کند که »این تحولات و انقلابات چون با عدم توجه به سرشت آدمی و نیاز های فطری و خواص طبیعی بوجود آمده بود، نه فقط سازشی  با خلقت تکوینی انسان نداشت و نیاز های واقعی آن را تأمین نمی کرد، بلکه حتی ادراکات و عواطف بشری او را نیز (که مایه ی انسانیت او به شمار می روند) با شدت و خشونت تمام پایمال کرد.«و این انقلابات بی ثمر را نتیجه ی سکولاریزم و ریفورمیسم دینی می‌داند. وی با اشاره به پیش بینی فیلسوف انگلیسی-راسل- در رابطه با سقوط حکومت(بخوانید استعمار) سفید پوستان و جایگزینی آن با حکومت(استعمار)روسیه، این پیشگویی را (هرچند با به وقوع پیوستن انقلاب چین) سطحی می‌خواند. وی معتقد است که در اصل موجودیت، آمریکا و روسیه و اروپا با هم تفاوت چندانی ندارند و همگی چون پرچم جدایی از وحی الهی را بر افراشته‌اند محکوم به فنا و نابودی‌اند. چون سرشت اصلی انسان و نیاز های معنوی انسان(فطرت) است که نسبت به نیازهای  مادی او اصالت  دارد، را در نظر نمی گیرند :»تشکیلات تمدن آینده باید از عیوب اساسی که زندگی بشررا تباه می کند و اثر علم و معرفت و پیشرفتگی را خنثی می سازد مبرا باشد. این تشکیلات باید به انسان این فرصت و مجال را به انسان بدهد که به هدف خلقت خود نزدیک شود و به سر منزلی که خدای جهان برای او مقدر فرموده است برسد و علم وعقل و تجربه  را بگونه ای جز آن گونه ی پیشین بکار گیرد .آنگونه که با نیاز های  واقعی و با سرشت انسانی او موافق  و مناسب با شد.« سید قطب در ادامه ی کتاب خود از کتاب انسان موجود ناشناخته الکسیس کارل نقل قول می کند »:تمدنی که به کمک فکر و اکتشافات علمی ما بوجود آمده هیچ گونه تناسبی با قد و شکل ما ندارد ما درآن تیره بختیم و از لحاظ اخلاقی و معنوی تحلیل می رویم.« جالب است که کارل در کتاب خود می نویسد که معنوی گرایی صرف مثل فروید نیز راه را به بیراه می کشاند و خود به این نتیجه می رسدکه باید به جنبه ی مادی و معنوی بشر نظر داشت و نه صرفاً مادی و نه صرفاً معنوی .چه زیبا در آخر اشاره می کند :»...جانشین کردن معنا به جای ماده خطا ی دوره ی رنسانس را جبران نخواهد کرد و ترک ماده بیشتر از طرد روح وخیم خواهد بود بنا  بر این تنها راه نجات آن این است که ما تمام نظریات متضاد را کنار گذاریم و همه ی این مسلک هار ا ترک کنیم.«
شاید اشتباه بزگ کارل و امثال او در این باشد که به دنبال توسعه و پیشرفت جامعه ی بشری اند. چون به قول شهید مطهری »چه بسا چیز هایی که برای انسان و جامعه ی انسانی پیشرفت باشد ولی برای جامعه ی انسانی تکامل و تعالی شمرده نشود.« به نظر می رسد که باید در جامعه ی بشری بدنبال تعالی و تکامل باشیم تا به دنبال پیشرفت که حتی می تواند در اموری ناثواب و ویرانگر باشد همچون پیشرفت در تخریب محیط زیست.
سید قطب در ادامه به آراء دالس-وزیرخارجه ی اسبق آمریکا- اشاره می کند. دالس به خوبی به صدای فروپاشی معنوی غرب اشاره می کند. این فروپاشی را منجر به افزایش نفوذ کمونیزم در جوامع شرقی می‌داند. وی با اشاره به بی پایه بودن استدلال های کمونیست ها به مرض جامعه خود نیز بخوبی اشاره می کند :»ما میان دینداری و به کار بستن برنامه های دینی فاصله ای قائل شده ایم و فکر کرده ایم که با هر شرایطی و در هر وضعی می توانیم ادعا کنیم که متدین هستیم  و پنداشته ایم که در شرایط جدید  نمی توان دیندار واقعی بود ما ندانسته ایم که هرگاه رابطه ی ایمان و عمل گسسته  شد دیگر از آن نیروی معنوی که ممکن است در سرتاسر جهان نفوذ کند واقعیتی در میان نخواهد بود.« سید در جواب دالس و دالس ها اینگونه می نویسد:» آری دالس سنگ مسیحت را به سینه نمی زند او صورت بی جانی می خواهد که در نظام اقتصادی جامعه [و در اصل در هیچ زمینه ی دیگری] هیچ گونه دخالتی نکند و در عین حال بر آورنده ی خواسته های سیاسی او [همان اسلامآمریکایی که امام (ره) همیشه تذکر می دادند] و سپری در برابر کمونیزم با شد.«
اگر شخصیتی دردی به این بزرگی را مطرح کند و درمان برای آن مطرح نگردد، خود در اوج استیلا است و خود دردی. بدین دلیل سید بعد از شمردن دلایل متعدد برنامه ای نو برای دنیای نو ارئه می دهد. »اسلام روش نوین زندگی است و روشی سوای آنچه اروپا بخاطر دارد و سوای آنچه جهان در روزگار آن جدایی شوم و پیش از آن و پس از آن بخود دیده است.« در اینجا سید با اشاره به خطر صوفی گری متذکر می شود که هدف، زیر سؤال بردن دانش نیست، بلکه ایجاد نظامی است که در آن علم و دین به تعادل رسیده اند و دین چهار چوبی می شود که تمدن و دانش باید در داخل آن قرار گیرد و در واقع این چهار چوب نمی گذارد که انسانیت انسان در برابر ماشین ها و ابزار آلات مادی پایمال شود.در اصل اسلام دنیا را از دریچه ای دیگر می بیند و از این دریچه است که ارزش واقعی هرچیز را به بشریت نشان می دهد و این دید است که انسان با ایمان بر تر از هر چیز در جهان ماده و خلیفه ی خدا بر روی زمین می شود.  
?



نویسنده :« سردبیر » ساعت 4:2 عصر روز دوشنبه 88 مهر 27