سفارش تبلیغ
صبا ویژن


قصه جهاد به زبان آقا مرتضی... - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


«سلام» نام خداست و سلام علیکم یعنی خدا باشماست

سلام علیکم؛

متن زیر برگرفته­ای از گفتارهای شهید آوینی)کتاب نسیم حیات) تقدیم به همه مجاهدان راه حق...

یکی بود یکی نبود،

غیر از خدا هیچ کی نبود.

زیر گنبد کبود یه جایی بود،

دورِ دور

سر راه کاروان­های غریب

دورتر از دریای شور

دورِ دور.

زیر گنبد کبود آسمون

رو زمین

اونجا که آدم خلیفه خداس یه جایی بود، راس راسکی،

نه مثِ کشور شاه پریون

زیر دریای قشنگ آسمون

یه کویر خشکی بود

مثل تنور

گرمِ گرم.

مردمش،

با دلی مثل بلور

نرمِ نرم.

نرمِ نرم، با فطرتی سالم و خوب.

اما حیف؛

زیر ظلم

زیر زور.

کَم کَمک شیطون کور

داشت از اونها همه چیزو می گرفت؛

روزه و نمازشون، دعا و نیازشون.

آب نبود تشنه بودن، نون نبود گشنه بودن

منتظر بودن که یک کسی بیاد

براشون نور بیاره

خبر از اون جاهای دور بیاره...

یکی بود یکی نبود،

زیر گنبد کبود، یه مردی بود

پیرِ پیر؛

نه! زیاد پیر نبود،

اما چهره­ش مث پیرا می­نمود

همه چیزی که داشت، سه تا بود؛

یه دل پاک وسفید،

یه تن سیاه و یه قصه تلخ.

پیرمرد قصه می­گفت:

تو افقِ سراب دور،

آسمون یه دریای پر آبِ دور،

اگه بارون نباره،

من چی بگم؟

خدا اون روز رو نیاره.

یکی بود یکی نبود،

زیر گنبد کبود یه جایی بود،

دورِ دور.

غیر از اون کس که حساب همه رو همیشه داشت،

هیچ کسی

خبر از اونجا نداشت.

دورِ دور

نه کسی اونجا می رفت،

نه از اونجا کسی اینجا می اومد

غیر باد،

و جوونای جهاد....

 



نویسنده :« سردبیر » ساعت 8:17 عصر روز چهارشنبه 87 مرداد 9