سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دو راهی مطهری - شریعتی - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*فاطمه پیوندی

حسینیه ارشاد در سال1346 شمسی توسط تنی چند از افراد که به نشر اندیشه های دینی در قالب های نو علاقه داشتند و به نوعی متاثر از جریان »انجمن های اسلامی« بودند، تاسیس شد. محمد همایون(منبع مالی)، ناصر میناچی(مدیریت) و شهید مطهری (سخنران)افرادی بودند که نخستین بار حسینیه را بنیاد گذاشتند.
مطلب روشن آن است که سخنران حسینیه از ابندا استاد مطهری بودند و از آن به بعد و با ادامه فعالیت های حسینیه و گسترش برنامه های آن به تدریج تعداد زیادی از روحانیون و روشنفکران مذهبی به جمع سخنرانان حسینیه افزوده شدند که همه ی آنها به دعوت  استاد مطهری و سپس استاد محمد تقی شریعتی به حسینیه آمدند. با این حال در این دوره سخنران برجسته حسینیه استاد مطهری بودند و در واقع استاد به نوعی بنیان گذار حسینیه محسوب می شوند و این مطلبی ست غیر قابل انکار!
به گفته آقای میناچی«تمامی اختیارات در باب امور تبلیغی و تحقیقاتی به ویژه انتخاب سخنران را به شخص استاد واگذار کرده بودیم.»? میناچی می گوید:«استاد مطهری خیلی دقیق و ظریف به مسائل نگاه می کردند و به هرکس اجازه نمی دادند سخنرانی کند و هر سخنرانی را نیز اجازه چاپ نمی دادند.»


از سال 1347 دکتر علی شریعتی به دعوت استاد مطهری به حسینیه آمد و راه وصل شدن وی به حسینیه نگارش مقاله ای بلند تحت عنوان"محمد،از هجرت تا وفات" برای کتاب "محمد،خاتم پیامبران" بود که طرح استاد مطهری برای بزرگداشت آغاز پانزدهمین قرن هجرت بود.و این آغاز سخنرانی های دکتر در حسینیه بود. در اواخر سال 48و نیمه نخست سال49 به تدریج انتقادهایی از حسینیه از سوی محافل مذهبی و روحانیون و وعاظ مطرح شد و ار انجا که مسئولیت علمی حسینیه با استاد مطهری بود و از طرفی ایشان تنها روحانی تصمیم گیرنده در حسینیه بودند بیش از دیگران تحت فشار قرار گرفتند. از طرفی شخص استاد نیز ،خود انتقادهایی نسبت به دکتر و آنچه وی در سخنرانی هایش مطرح می کرد داشتند.دلیل انتقادها از سخنرانی های دکتر موضع گیری های وی نسبت به روحانیت و توهین به برخی از علمای گذشته همچون خواجه نصیر و مجلسی است که در ادامه به تفصیل به بررسی موضع وی نسبت به روحانیت خواهیم پرداخت.
در این دوره از سوی استاد مطهری تلاش بسیاری در جهت رفع انتقادها از حسینیه صورت گرفت.ایشان تلاش نمودند با پیشنهاد تشکیل یک هیات علمی متشکل از افرادی چون شهید دکتر بهشتی و علامه جعفری بیشتراز گذشته بر سخنرای های ایراد شده در حسینیه نظارت شود و از طرفی با تغییر برنامه ریزی و اساسنامه سعی در تقسیم کارهای تبلیغی و تحقیقی در حسینیه نمودند ودر عین حال مصرانه بر این مطلب تاکید داشتند که خط مشی حسینیه باید در تفاهم کامل با مراجع باشد و «منظور این است که در خارج این طور تلقی نگردد که اینجا دستگاهی ست که برای معارضه با مراجع به وجود آمده است…»?
تلاش استاد مطهری در این زمان سعی بر حذف دکتر شریعتی از حسینیه بود، کمااینکه بارها در جلسات گوناگون سعی نمودند با قراردادن شروطی برای افراد سخنران در حسینیه مانع از ادامه سخنرانی های دکتر شوند.از شروطی که استاد مصرانه بر قید آنها در مورد سخنرانان تاکید داشتند "عدم تجاهر به فسق"،پایبندی به تقوا و انجام فرائض مسلم و پرهیز از گناهان کبیره" بود که تلقی دیگر اعضا از این شروط این بود که همگی آنها ناظر بر دکتر شریعتی بوده است?.علی رغم تلاش استاد مطهری بر اجرای این ضوابط درباره سخنرانان،با اصرار میناچی دکتر شریعتی را از این مجموعه ضوابط خارج دانستند و ایشان همچنان به سخنرانی هایشان در حسینیه ادامه دادند.در اسفند 49 آخرین توافق این بود که مسئولیت برنامه های حسینیه در بخش تبلیغی بر عهده استاد مطهری و در بخش تاریخ ادیان و اسلام شناسی بر عهده دکتر شریعتی باشد در پی این توافق و در اولین روز گاری بر طبق برنامه جدید به دلیل یک اشتباه! بر خلاف برنامه ریزی صورت گرفته در حین برنامه استاد،لیست بلند بالایی از کلاس های درس دکتر قرائت شد که استاد از این بی نظمی برآشفتند و حسینیه را ترک کردند و این پایان همکاری استاد با حسینیه بود.
دکتر و روحانیت
درباره موضع دکتر نسبت به روحانیت حقیقت آن است که قضاوت ها و اظهار نظر های دکتر به قدری متناقض به نظر می رسد که جمع کردن آنها دشوار به نظر می آید.همین امر سبب برداشت های متفاوت از سخنان و اظهار نظر های او شده است . در این میان گاه خود شریعتی قاعده ای به دست می دهد و می کوشد این تناقض را بر طرف کند برای مثال اختلاف خود با روحانیون را اختلاف پدر و پسری می داند که در برابر دشمن خارجی با یکدیگر متحد هستند.همچنین در نامه اش به ناصر مکارم شیرازی پس از نقدی که بر اسلام شناسی در شماره ی نخست سال سیزدهم مکتب اسلام چاپ شد،نیز روحانیت را تنها پایگاهی می داند که هم از نظر طبقاتی بر متن توده مردم استوار است ودر ارتباط و هم از نظر فرهنگی،هنوز استعمار نتوانشته است آن را تسخیر کند.
در سال 51 نیز که حملات روحانیون تهران به حسینیه اوج گرفته بود باز وی ابراز کرد که:«بنای مقابله با روحانیت را ندارم چرا که حرمت جامعه روحانی را بر حرمت خویش مقدم می داریم...»? همچنین در کتابچه عقیده هم می نویسد :«...همیشه قوی ترین،مومنانه ترین،متعصبانه تریندفاع از روحانیت راستین و مترقی از جامعه علمی درست و اصیل اسلامی کرده ام و در اینجا حتی به خود شما هم گفته ام که دفاع،نگاهبانی و جانب داری از این جامعه علمی نه تنها وظیفه هر مسلمان مومن است ،بلکه از آنجا که آخرین و تنها سنگری ست که در برابر هجوم استعمار فرهنگ غربی ایستادگی می کند وظیفه هر روشنفکر مسئول است ولو معتقد به مذهب هم نباشد.»?
با این همه دکتر تا آخر به این اصل وفادار نماند. آخرین قضاوت های او در کتابچه "حسن و محبوبه" و نیز آنچه در "مخاطب های آشنا " و غیر آن آمده نشانگر باور او به تز اسلام منهای آخوند، نا امیدی از روحانیت و جایگزین کردن روشنفکر مذهبی به جای روحانی است. شریعتی در آخرین تحلیل های خود از تحولات تاریخ معاصر تحلیل های نادرستی را درباره روحانیت ارائه داد که ناشی از بی انصافی کامل وی به نقش روحانیت در تاریخ معاصر است.
این مطلب حتی متناقض با بسیاری از گفته های دیگر اوست که البته تناقض گویی برای دکتر در این موارد امری کاملا عادی بود.
با رفتن استاد مطهری در پایان سال 49 و در اختیار گرفتن تمامی امور مربوط به سخنرانان حسینیه توسط دکتر شریعتی حضور روحانیت در حسینیه بسیار کم رنگ شد و به جز موارد انگشت شمار باقی سخنرانان همگی افراد غیر روحانی بودند و این کمترین اثر حضور دکتر در حسینیه بود ،حضوری که نشان از تلاش برای حذف روحانیت از حسینیه داشت،مسئله ای که اتهام منتقدان دکتر مبنی بر هم سویی وی با رژیم را قوی تر می کرد. دتر  درباره وضعیت حسینیه پیش از خود و به هدف نشان دادن اشتراک میان اهداف خود و رژیم در حذف روحانیونی که حافظ سنت های فئودالی هستند-چیزی که رژیم مدعی اصلاح طلبی پهلوی نیز همان را می خواست-به ساواک چنین گزارش می دهد :«اینجا قبلا کانون مرتجعین و آخونده بودا و امثال دکتر کاسمی و فلسفی و امثال آنها نطق می کردند... ومن نمی خواهم این سنگر دست مرتجعان و خائنان بیافتد.»? از سویی دیگر برخورد منفعلانه ساواک در برابر فعالیت های حسینیه ظن ارتباط این کانون را با ساواک تقویت می کرد.
دکتر شریعتی تا آبان سال 51 که حسینیه تعطیل شد به کارش ادامه داد. این دوره سخت ترین دوره برای مبارزان بود. ضربه شهریور 50و دستگیری های گسترده مجاهدین در سال 50،51 و اعدام دسته جمعی آنان در خرداد 51 نمونه ای از این مشکلات است و این در حالی بود که حسینیه آزادانه فعالیت های خود را دنبال می کرد و ساواک تنها به گزارش های مختصری بسنده می نمود، گویی به طور کلی از وجود چنین مرکزی غفلت دارد.این در حالی بود که گزارش های سخنرانی افرادی مانند باهنر و صدر بلاغی با تفصیل جزئیات بیشتری یاد می شد.
حتی در گزارشی در اسناد ساواک با اشاره به دکتر شریعتی آمده است:«در صورت امکان از وجود وی می توان در جهت مصالح کشور و تنویر افکار دانشجویان بهره برداری نمود.»??
اما در مورد دیگر فعالیت های حسینیه واکنش ساواک متفاوت به نظر می آمد . بعد از برکزاری نمایشنامه نهضت شیعی سربداران ،ساواک دستور میدهد تا من بعد اجازه برگزاری نمایشنامه دیگر داده نشود ??و درباره این دو نمایشنامه و تاثیر آن ها بر روی جوانان گزارشی مستقل تهیه شده و هشدار داده شده است. تحلیل ساواک با توجه به این دو کار نمایشی از حسینیه این بود:«حسینیه ارشاد در حال حاضر یکی از کانون های اصلی و محل تمرکز افراد متعصب مذهبی و ناراحت است و در صورتی که از هم اکنون اقدامات اساسی برای پاکسازی و محدود کردن جلسات مذهبی و سایر فعالیت های خاص این کانون معمول نگردد در آینده خطرات جدی از افرادی که در حسینیه مذکور پرورش یافته متصور می شود.»??
با این حال باز هم اثری از گزارش سخنرانی های دکتر نیست! فقط اشاره می شود که به کلاس رفت و بعد از کلاس درس او مثلا چند اعلامیه یا تراکت پخش شد.??
البته این تحلیل که ساواک از حسینیه به عنوان ابزاری در برابر مجاهدین استفاده می کرد چیزی بود که به حق یا نا حق از سوی برخی  سران ساواک نیز مطرح بود و برخی از عناصر رژیم برنامه های حسینیه را تایید و از آن حمایت می کردند ولی در عین حال دیدگاه مخالف این نظر نیز در ساواک وجود داشت که در اسناد بر جای مانده در پرونده شریعتی در ساواک منعکس شده است. عمده نگرانی ساواک از برنامه های حسینیه استقبال نسل دانشگاهی از برنامه های آن بود زیرا موجب می شد دانشجویان از دانشکده فنی و دیگر نقاط در این مکان تجمع یابند و این امر موجب همبستگی بیشتر آنها می شد.?? البته به رغم هم سویی های دکتر و رژیم در حذف روحانیت باید تاکید کرد که تمام آنچه شریعتی مطرح می کرد به کار رژیم نمی آمد و خواسته یا نا خواسته مطالب مطرح شده از سوی دکتر دشواری هایی را برای رژیم ایجاد می کرد اما این ربطی به جنبه های منفی فکر شریعتی در مبارزه بی امانش با روحانیت ،مبارزه با سنت های مذهبی و تغییر تعبیر رسمی از دین که باعث ایجاد مشکل برای تفکر دینی شد، ندارد.
البته در بین اسناد ساواک هیچ سندی مبتنی بر همکاری و ارتباط بین دکتر شریعتی و ساواک پیدا نشده است ولی این مطلب را هم که سخت گیری چندانی راجع به آن وجود نداشت را نیز نمی توان انکار نمود.
 استاد مطهری پس از جدا شدن از حسینیه کانون فعالیت های خود را به مسجد الجواد منتقل کردند ولی همچنان پیگیر برنامه های حسینیه بودند. استاد مطهری فهرست انتقادهایی که به دکتر داشت را تحت عنوان "خلاصه نظرهای من"همان وقت روی یک برگه یادداشت کرده است. در آنجا بیشتر انتقادها از تحلیل دکتر درباره روحانیت ،به ویزه توهین به خواجه نصیر و مجلسی است و در عین حال منصفانه تاکید می کند او گرایش سنی گری ندارد اگرچه در امامت اشتباهات دارد و میان این دو فرق است. بعد از ان استاد دامنه انتقادات خود را به شریعتی جدی تر کرده و نه تنها از مدیریت آقای میناچی بلکه عمدتا مطالبی در انتقاد از سخنرانی ها و نوشته های دکتر بود. به نظر می رسید استاد مطهری اساس انحراف حسینیه را دور شدن از مرجعیت و رواج نوعی اجتهاد بازاری در حسینیه ارشاد می دانستند. در حقیقت استاد معتقد بودند که دکتر مردم را نسبت به روحانیت بی اعتماد می کند. استاد در یکی از نامه هایی که به مدیریت ارشاد نوشته می گوید:«این بنده از بیست سال پیش که استقلال فکری پیدا کرده ام نسبت به روحانیت یک طرفدار جدی منتقد بوده و هستم و مدافع جدی این اساسم. یگانه افتخار خودم را انسلاک در این سلک می دانم... معتقد بوده و هستم که این مکتب باید بماند و هیچ چیز دیگر هم جای آن را نمی گیرد. من با هر گونه جبهه بندی در برابر اساس روحانیت مخالفم و تز اسلام منهای روحانیت را استعماری می دانم.»?? وی سپس با انتقاد از اینکه چرا افرادی نا شایست در این لباس وارد شده اند تاکید دارد که در روابط حسینیه و روحانیون لازم است تا از روحانیون واقعی استفاده شود. به کار بردن این تعبیر چیزی جز اشاره به مطالبی که دکتر شریعتی درباره روحانیت ابراز می کرد و جریان مدیریت حسینیه نیز به آن سمت و سو می رفت نداشت.
استاد بیشتر انتقاد ها را –به هر دلیل- به طور خصوصی و در حاشیه کتاب های دکتر شریعتی نگاشت که بعدها قسمتی از آنها انتشار یافت همچنین استاد مطهری طی نامه ای در سال 56 به امام خمینی که در آن زمان در نجف بودند،دیدگاه های خود را درباره شریعتی و تاثیر منفی اندیشه های وی در میان متدینین مطرح کرد??.
احساس خطر شهید مطهری از این وضعیت و از دسته ای که ایشان تحت عنوان "مساله شریعتی ها" از آن یاد کرده،کاملا به جا بود پیدایش گروهک فرقان و آرمان مستضعفین، گروه ارشاد و جنبش مسلمانان مبارز و فرقه های دیگر در چار چوب افکار شریعتی به وجود آمدند خطر جدی برای ایجاد یک منازعه مذهبی شدید در جامعه بود.
به هر ترتیب دکتر به برنامه های خود در حسینیه علی رغم تمامی انتقادات ادامه داد تا اینکه در سال51 ساواک از دو سو تحت فشار قرار گرفت: 1) فعالیت های سیاسی حسینیه مثل بخش اعلامیه های مجاهدین و برگزاری نمایشنامه ابوذر و سربداران 2)فشار علما و روحانیون
در گزارشی که در تاریخ 10/8/51  آمده است:« در چند روز اخیر در بعضی مساجد و مجالس روضه خوانی عده ای از وعاظ از حسینیه ارشاد انتقاد و مردم را از شرکت در جلسات آن منع نموده و دکتر علی شریعتی سخنران آن را کافر و مخالف دین اسلام معرفی می نمایند.»??
هرچند آیات عظام حاضر به دادن فتوا علیه حسینیه نشدند ولی همچنان روحانیون منبری حملات پی در پی خود را در منابر وعظ علیه حسینیه ادامه دادند و این فشارها در نهایت منجر به آن شد که دولت نه به دلایل سیاسی بلکه به دلیل فشار های روحانیون سنتی حسینیه را در سال 1351 تعطیل کرد??
و این پایان کار دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد بود.
?
پی نوشت ها:
1.تاریخچه حسینیه ارشاد ص 4-3
2.همان ص 12
3.همان ص 55
4. نامه دعوت استاد از دکتر شریعتی برای مشارکت در نالیف کتاب خاتم پیامبران موجود است.(تصویر آن را ببینید در مجله سروش،سال سوم،ش 102،ص 30 و از آنجا در تاریخ و فرهنگ معاصر،ش3،ص 391)
5.تاریخچه حسینیه ارشاد ص 37
6. میعاد با علی (یادواره هفدهمین سالگرد شریعتی،تهران1373)ص 225
7.هفت نامه،ص27
8.عقیده ،ص35-36
9.شریعتی در اسناد،ج2،ص79
10.حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک،ص217
11.همان ص 253
12.همان ص 256-258
13.همان ص 238
14.همان ص 200
15.سیری ذر زندگانی استاد مطهری،ص119
16.خاطرات آیه الله طاهری خرم آبادی،ج2،ص192
17.حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک،ص 267
18.گرچه حدس بسیاری از بیرون آن بود که دولت به دلایل سیاسی حسینیه ارشاد را بسته است اما اسناد ساواک آن را تایید نمی کند.
منبع: جریان ها و سازمان های مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان



نویسنده :« سردبیر » ساعت 8:0 صبح روز چهارشنبه 87 مهر 3