سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ادعایی می کنی! - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*محمد صادق طوسی

بعد 6 مرتبه ادعایت را تغییر می دهی! شاید حرکت ضعیفی به نظر برسد اما خوب باز هم عده ای هستند که گمراه تو شوند تا از این طریق تو ،تو که نه آنهایی که تو را هم گمراه کرده اند تا به مقصودشان برسند،به مقصد برسی!حالا چطوری! خودت بهتر می دانی با آن اربابان قیافه حق به جانب گرفته ات! ابتدا ادعای ذکریت می کنی! در مرحله ی بعد ادعای بابیت !و خود را باب امام زمان (عج) و واسطه  ی خیر و فیض بین او ومردم معرفی میکنی! اما در مرحله ی سوم خود را مهدی موعود (عج) و در مرتبه ی چهارم ادعای نبوت می کنی! اما احساس می کنی اینها کافی نیست ! جنون را به حدی رسانده که در مرحله ی پنجم ادعای ربوبیت ، و در آخر دعوی الوهیت!
دین ومذهب همواره عاملی سرنوشت ساز در تحولات کشور ها بوده و جنبش های نو پدید اجتماعی به نام آن در سراسر جهان  وبه ویژه ایران شکل گرفته است.در این میان ،استفاده از مذهب و علایق دینی مردم برای تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی حکم شمشیر دو لبه را دارد؛زیرا هم می تواند از جانب مصلحان  دلسوز و صادق در جهت بهبود اوضاع به کار گرفته شود وهم می تواند به عنوان ابزاری فریبنده در اختیار استعمار گران باشد،تادر پوشش آن به اهداف جامه ی عمل بپوشانند.تأ سیس فرقه ضاله بهائیت  در سده ی اخیر ،نمونه ی کوچکی از بازیچه قرار گرفتن دین به دست استعمار گران برای تحقق اهداف شومشان است.
مذهب بهائیت از تفسیر یهودی مذهب تشیع در ایران آغاز شد. بهائی گری از بابیت و بابیت خود از شیخی گری سر چشمه گرفته است. بهائیت ، مذهب مدرنیسم ایرانی است که توسط دولت مدرن اروپایی آنگلو ساکسون ها ،یا به طور دقیق تر انگلستان به وجود آمده است.لذا بهائیت یک مذهب مجعول غربی در مشرق است.و این گستره فرهنگی غرب درحال اوج ،در شرق و ایران است،لذا این مذهب حیثیت فرهنگی غربی ها نیز می باشد.! اوج فعالیت این فرقه انحرافی را باید در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دانست، که پس از آن در دوره سلطنت احمدشاه، رضاخان و نیز دوره دوم محمدرضا، بهائیان در ایران بسط و سلطه بیشتری یافتند و توانستند برای این آیین انحرافی پیروان بیشتری پیدا کنند. فرقه ضاله بابیت و بهائیت نه تنها در ابقا و بسط، بلکه در ایجاد و شکل گیری اولیه و حتی در آغاز دعوی بابیت از سوی علی محمد شیرازی، یک فعالیت استعماری و برنامه ریزی شده از سوی زرسالاران و استعمارگرانی بوده است، که خواهان هدم اسلام و برداشتن این مانع از سر راه منافع خویش بوده اند.
سید محمد علی باب آغاز ماجرا!
بابیه را شخصی به نام سید محمد علی شیرازی در سال 1260قمری بنیان می نهد . فردی که  در سال 1235 قمری در شیراز به دنیا می آید. در ادامه ی زندگی پس از مرگ پدرش تحت کفالت دایی قرار می گیرد.به همراه او وتحت حمایت او به «کمپانی ساسون»به کار تجارت تریاک مشغول می شود.شرایط کاری در زیر آفتاب داغ و سوزان بوشهر که به طور متوسط روزانه 10 ساعت می باشد به عقیده  ی بسیاری از کار شناسان از او مو جودی مالیخولیایی می سازد که ادعای تصرف در ماه وستارگان می کند.این نکته در خاطرات »دالگورکی « (پرنس کینیاز دالگورکی وزیر مختار روسیه تزاری در نخستین سال های سلطنت ناصر الدین شاه .)سفیر کبیر روسیه در ایران نیز آمده است.
بابی ها و بهایی ها او را صاحب علم لدنی می دانند.محمد علی 6 مرتبه ادعای خودش را تغییر داد .ابتدا ادعای ذکریت کرد . در مرحله بعد بابیت و خود را باب امام زمان (عج) و واسطه ی خیر و فیض بین او و مردم دانست.در مرحله سوم خود را مهدی موعود دانست. در مرحله چهارم ادعای نبوت کرد و در مرحله پنجم ادعای ربوبیت ، و در مر حله ششم دعوی الوهیت.
باب به سبب عقاید کفر آمیز ادعاهای پی در پی اش در سال 1266 به دست امیر کبیر اعدام شد.
باب یک سال پیش از اعدام ،میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل را به جانشینی خود برگزید.اما صبح ازل همه ی کارها را به برادرش میرزا حسین علی بها سپرد.پس از مدتی به دلیل ادعاهای جاه طلبی بهاء دو برادر مدعی جانشینی باب شدند، ،به گونه ای که میرزا حسینعلی  برادر خود را حرامزاده خواند و به این ترتیب میان پیروان این فرقه اختلاف شدیدی بروز کرد.گروهی پیرو« صبح ازل »(بابی ها) و عده ای پیرو برادر دیگر،«بهاءا...»(بهایی ها)شدند.پس از اینکه اختلاف به قتل یکدیگر انجامید ،دولت عثمانی تصمیم به جدایی آنان گرفت؛در نتیجه میرزا یحیی صبح ازل را به «جزیره قبرس» ومیرزا حسینعلی  بهاءا...  وهوادارانش را به «قلعه عکا»در خاک فلسطین تبعید کرد. میرزا حسینعلی پس از رسیدن به عکا به صورت کامل و علنی دست از ادعای باب بودن برداشت و به طور رسمی خو درا پیامبر نامید و فرقه «بهائیت» را بنیان نهاد. او خود را خدای خدایگان ،آفریدگار جهان،کسی که «لم یلد ولم یولد» است نامید.  از آنجا که بهائیان در مسائلی چون اسلام ستیزی دارای هدف مشترک با صهیونیست ها بودند،پس از تشکیل رژیم غاصب اسرائیل و راه اندازی تشکیلات مرکزی این فرقه در شهر حیفا ،به طور کامل در خدمت این رژیم قرار گرفته و فعالیت های آنان بر اساس خواسته های صهیونیستها تنظیم شد.
عنصر بهائی چون عنصر جهود به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران در آمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکاییان نیز رسیده.(1)
 این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (پس از مرگ بهاء پسر ارشدش عباس افندی که عبدالبها لقب گرفته بود ،جانشین وی شد) بر فرقة بهائی، تداوم یافت. در این زمان، بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین، که از دهه‌های 1870 و 1880 میلادی آغاز شده بود، با جدیّت شرکت کردند و این تعلق در اسناد ایشان بازتاب یافت. برای نمونه، عباس افندی در سال 1907 (مقارن با انقلاب مشروطه در ایران) به حبیب مؤید، که به یکی از خاندان‌های یهودی بهائی شده تعلق داشت، چنین گفت:
اینجا فلسطین است، اراضی مقدسه است. عن‌قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریحه الهیه است و شک و تردید ندارد. قوم یهود عزیز می‌شود... و تمامی این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می‌شود و تردیدی در آن نیست .  (2 )
به رسمیت شناخته شدن بهائیت از سوی رژیم صهیونیستی و حمایت بی دریغ برای تبلیغ از سوی این رژیم که بر اساس آموزه های تلمود وتورات تحریف شده ،یهودیت را آیین برتر می پندارد،موضوعی است که به سادگی نمی توان از آن چشم پوشید.بر قراری رابطه ی صمیمانه ی این فرقه با صهیونیست هایی که زمین را میراث بنی اسرائیل و خود را  وارثان سیاست و حاکمان اقتصاد جهانی می دانند،گامی برای تحقق اهداف صهیونیست است.
بهایی گری در قرن سیزدهم هجری در ایران پا به عرصه ی وجود گذاشت و به عنوان حرکتی علیه سنت های دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد.بروز این جنبش در ایران زمانی بود که پس از جنگ های این کشور و روس ،به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایی ،نوگرایی افکار بسیاری از متفکران ونیز بسیاری از عوام را به خود مشغول کرده و در نتیجه ی مخالفت با سنت های نادرستی ماننداستبداد شاهان ،زمینه برای ظهور حرکت های اجتماعی شروع شده بود.
فرقه بهائیت که شاخه ای از صهیونیسم به شمار میرود، طبق دستور، همه قوای خود را برای اجرای نقشه نابودی اندیشه های ملی و مذهبی در ایران به کار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد تا در بلندمدت آرمان های ملی و سنت های دینی را تخریب کنند. از این رو بهائیان ، به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشور برآمدند. این نقشه با روی کارآمدن «حسنعلی منصور» در ایران پیاده شد و برای نخستین بار پای بهائیان به کابینه وزیران ایران رسید. گرچه با ترور منصور، نقشه های وی جامه ی عمل نپوشید، اما به هرحال، کابینه بهائی هویدا روی کار آمد. در کابینه نخست وی، چهار وزیر بهائی حضور داشتند. هویدا در مدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادر رهبری کمیته نفوذ بهائیان را در همه سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به حد کامل گسترش داد.
بهائیان با تمام وجود خود را در اختیار اسرائیلی ها قرار داده بودند به گونه ای که توانستند اعتماد بیش از حد اسرائیلی ها را کسب کنند و اسرائیلی ها نیز در برابر خوش خدمتی آنها رفتار ویژه ای داشتند. در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهائیان به نام «فریدون رامش فر» که مسافرتی به اسرائیل داشته، درباره نحوه برخورد اسرائیلی ها با بهائیان آمده است:« ... دولت اسرائیل آن قدر نسبت به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود، احیا (بهائیان ) را بازرسی نمی کند. به طوری که وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمی کنند. ولی بقیه مسافرین و حتی کلیمی ها را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطن مان است، مورد بازرسی قرار می دهید! » (3)
بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، در دوران محمدرضاشاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشتند. در این دوران باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل، تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقه بهائیت می شد؛ زیرا آنها نقش موثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند؛ به گونه ای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیان پست های حساس و کلیدی کشور ‏‏، بهایی بودند. (4)
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که به براندازی حکومت ستم شاهی –پشتیبان اصلی بهائیان به ویژه در دوره پهلوی دوم –انجامید،ناکامی این اندیشه انحرافی در مکتب تشیع را عینیت بخشید ؛زیرا بر خلاف ایده بهائیان ،انقلاب اسلامی با رهبری مرجعیت دینی وسیاسی به پیروزی رسید؛مرجعیتی که با اعتقاد کامل به یگانگی دیانت با سیاست و مخالفت اساسی با فرقه ضاله بهائیت انقلاب مردمی ایران را هدایت کرد.از این پس بهائیان که در دوران سیاه ستم شاهی زیر چتر حمایتی دولت استبدادی وابسته به استعمار آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خود قدرت و مکنتی فراهم کرده بودند،یاران استبداد وهمراهان استعمار تلقی شدند و می بایست چاره ای برای خود بیندیشند.بسیاری از بهاییان پس از پیروزی انقلاب با مهاجرت به خارج و گسترش فعالیت خویش در بیرون از مرزهای ایران در صدد کسب حمایت بیشتر استعمار برآمدند تا با استفاده از اهرم فشار بیگانان ، دوباره جای پایی برای خود در ایران یابند.در ابتدا ممکن است این پرسش به اذهان خطور کند که بهائیان پس از این همه ناکامی و شکست چه اصراری بر بازگشت به ایران دارند؟در پاسخ باید رویکرد بهائیان در باره ایران را مورد توجه قرار داد.از دیدگاه آنان ،ایران به عنوان« مهد امر ا...»   و سرزمینی که این نطفه نامشروع در آن منعقد شده،از قداست خاص برخوردار است.آنان گرچه در ایران برای تبلیغ آیین ومرام خود با مشکلات متعدد روبه رو بوده اند اما به راحتی نیز نمی توانند خاطرات گذشته خویش در این کشور را به لطف استبداد و عنایت استعمار در ارکان قدرت سیاسی نفوذ و پست های کلیدی را قبضه کرده بودند ،به فراموشی سپارند.
پس از پیروزی انقلاب ،فرقه بهائیت که یکباره همه  پشتوانه های پیشین خود را در ایران از دست داد،به دو گروه منشعب شد:گروهی از آنان که در جریان پیروزی انقلاب  و پس از آن ،به سیاسی کاری های سرانشان در رژیم پهلوی پی برده برده و خود را فریب خورده وآلت دست بازی سیاسی آنان یافتند،از گذشته ی خویش ابراز پشیمانی و انزجار کردند.برخی از اینان در قالب جنبش آزادی بخش بهائیان ایران(جابا)ضمن انتشار نشریه ای به نام احرار در سال 1358 به مخالفت آشکار با سیستم بهائیت پرداختند.گروه دوم کسانی هستند که پس از انقلاب هم چنان به چارت تشکیلاتی گذشته ی بهائیت وفادار باقی مانده اند.این گروه از فردای پیروزی انقلاب تا کنون از هر فرصتی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی استفاده کرده اند تا نفوذ واقتدار گذشته ی خویش را در ایران باز یابند.آنان این هدف را اغلب در پوشش نوعی مظلوم نمایی و تبلیغ بر اساس آن پی گرفته اند؛اما با توجه به سوابق وابستگی سران بهائیت به بیگانگان و جاسوسی برای آنان،ذهنیت ملت مسلمان ایران در باره ی  فرقه ضاله ی بهائیت هرگز تغییر نیافته است  وآنان هم چنان هوشمندانه در برابر این توطئه استعماری خواهند ایستاد.
سخن پایانی
بهائیان در ایران به دلیل طرفداری از سیاست بیگانگان ومخالفت رسمی با دین شیعه  اثنی عشری همواره از وجهه پایینی در افکار عمومی برخوردار بوده اند.این عدم پذیرش را می توان در دوران پهلوی دوم نیز که دولت به آن میدان وسیعی برای فعالیت داده بود،مشاهده کرد؛به طوریکه آنان به رغم تصاحب پست های کلیدی وداشتن قدرت  ونفوذ فراوان ،از اعلام رسمی مسلک خویش واهمه داشتند.هم اینک نیز وجهه ی بهائیان به دلیل حمایت های آشکار استعمار به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی بیش از پیش تخریب گشته و زمینه نفوذ و قدرت دوباره آنان در ایران از بین رفته است.حمایت های آمریکا و صهیونیسم از بهائیان ،نه تنها کمکی به این فرقه نخواهد کرد که چهره واقعی آنان را نیز بیش از گذشته بر ملا خواهد ساخت.علاوه بر این دو کشور ،دیگر کشور هایی نیز که در دوران شاه از جاسوسی و خدمات بهائیان بهره مند بودند ،امروز در صحنه بین الملل در مقام حامیان اصلی این گروه منحرف ظاهر شده وبا تحریک سازمان هاوگروه های موسوم به حقوق بشر در صدد باز گذاردن دست آنان در ایران برآمده اند. مروری  اجمالی بر گزارش های هدف دار و غیر منصفانه ی سازمان های به اصطلاح  حامی حقوق بشر مانند گالیندو پول ،از توطئه  ای مرموز حکایت دارد که هیچ ارتباطی هم به مسئله حقوق بشر در ایران ندارد.به راستی منادیان حقوق بشر وآزادی خواهی که این گونه در مقابل مخالفت جمهوری اسلامی با فعالیت این گروه ضاله ووابسته به بیگانگان این گونه اعتراض می کنند،چرا در برابر سرکوب اقلیت های مسلمان در جهان مدعی دفاع از آزادی وحقوق بشر سکوت پیشه کرده اند؟!آیا جلوگیری از تحصیل با حجاب ها در فرانسه ی  به اصطلاح مهد آزادی وحقوق بشر!ودیگر کشور های اروپایی،اجازه ندادن به آنان برای حضور در ادارات ونهاد های دولتی ،کشتار مسلمانان و هزاران نمونه از نقض حقوق مسلمانان عین آزادی و دموکراسی است؟!
واما چه خوش گفت آن یار سفر کرده امام روح ا... که:«اسلام ومذهب مقدس جعفری سدی است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آن ها...قرن هاست که با نیرنگ های مختلف برای شکستن این سد نقشه می کشند.گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشور های اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله وترویج بابیت وبهائیت ووهابیت ... با زنده بودن این مکتب  بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوی غیر انسانی خود نمی رسند ،ناگزیر هستند مذهب مقدس تشیع و روحانیت را که پاسداران آن هستند،به هر وسیله تضعیف کنند و بکوبند.» (5)
1.امیرکبیر و ایران، ص 457ـ458.
2.خاطرات حبیب، ص 20.
3.منصوری ، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد ، ج .1 تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، .1377 ص .330 .
4.همان ، ص 324.
5.صحیفه نور،جلد1،ص229.
?



نویسنده :« سردبیر » ساعت 9:0 عصر روز سه شنبه 87 دی 17