سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انقلاب دوم - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*هادی سجادی پور

 

13 آبان در کشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفى بوده است که در شکل دهى تاریخ کشور و انقلاب اسلامى نقشى بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینى (ره) در پى قیام مردمى 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعمارى - آمریکایى کاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادى از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیرى انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسى ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.


در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملى - بین المللى آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏اى در تاریخ انقلاب اسلامى برخوردار شده است. به طورى که با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلى و خارجى کشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.  این اقدام متهورانه یکى از منحصر به فردترین حرکت‏ها در تاریخ انقلاب‏هاى اصیل و مردمى جهان بود که از یک طرف شوکت و افسون قدرت امپریالیسم آمریکا را در هم شکست و اوج خفت و زبونى این اهریمن جنایتکار را به رخ جهانیان کشانید و از سوى دیگر فریاد مظلومیت و آزادگى مسلمانان ایران را در پهنه¬ی گیتى طنین انداز کرد. با توجه به ابعاد گسترده این حادثه عظیم، باید آن را در جغرافیاى زمانى و مکانى خودش کاملا مورد بررسى قرار داده و به واکاوى علل و پیامدهاى آن پرداخت.
پیروزى انقلاب اسلامى، کشور ایران را -که به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ کمونیسم از جایگاه ویژه‏اى نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود- به یکباره تبدیل به یک قدرت منطقه‏اى با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهاى جغرافیایى کشورهاى مسلمان کرد، که براى هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناک جلوه مى‏کرد. انقلاب اسلامى استراتژى  «دو ستونى» آمریکا در منطقه را که از مدت‏ها پیش بر پایه‏هاى قدرت اقتصادى عربستان سعودى  و قدرت نظامى ایران  براى حفظ منافع منطقه‏اى آمریکا و مقابله با نفوذ شوروى بنا شده بود با چالش جدى مواجه کرد. به طورى که «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره مى‏گوید: «رفتن ایران از صف کشورهاى متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمى که دوست‏ ما نیست، ضربه‏اى اساسى به منافع سیاسى - امنیتى ما در آسیاى جنوب غربى و خاورمیانه به شمار مى‏رود.»
آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیرى از پیروزى انقلاب به کار بسته بود، با پیروزى انقلاب اسلامى سفارت خود را به عنوان پایگاهى براى طراحى و اجراى توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را که مى‏توانست در پوشش دیپلماتیک براى شکست یا به انحراف کشاندن نظام نو پاى اسلامى انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.
پس از پیروزى انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامى و غیر نظامى آمریکا که در واقع نقش آنتن‏هاى اطلاعاتى را براى سازمان سیا بازى مى‏کردند، ایالات متحده فعالیت‏هاى جاسوسیش را که از درون سفارت رهبرى و هدایت مى‏شدند، به شدت افزایش داد تا خلاء ناشى از خروج مستشاران را جبران کند.
افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه-ی مسئولیت‏ها که نتیجه¬ی طبیعى هر انقلابى است، سعى کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدى و حساس انقلاب اسلامى از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى نمایند. لانه جاسوسى آمریکا با ایجاد شبکه‏هاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبرى و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابى‏ترین نیروى اجتماع را از رهبرى دور کند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریکا مسئول انحراف افکار عمومى از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریکا در پى آن بودند تا ازطریق برقرارى ارتباط با مسئولین دولت موقت، راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل کنند.
با پیروزى انقلاب، حضرت امام خمینى،  مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبى و گروهى به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب کردند. بازرگان در اقدامى تامل برانگیز، اکثر اعضاى دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب کرد و درهای دولت موقت را تقریبا بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلى و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلى و نه استعمار خارجى مى‏دانستند و علاوه بر آن، اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسى، اجتماعى و فرهنگى کشور نداشتند و تنها اکتفا به برخى اصلاحات سطحى را کافى مى‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏هاى کلیدى و بالاى رژیم اکتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصا از تجدید نظر در رابطه امپریالیستى و نابرابر ایران با آمریکا، پرهیز و اجتناب مى‏کرد.
 به این موضوع در کتاب خاطرات کارتر اشاراتى شده است: «مهدى بازرگان... و اعضاى کابینه‏اش که بیشتر آنها تحصیل کرده غرب بودند با ما همکارى داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت مى‏کردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل مى‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد کند و براى ما پیام‏هاى دوستانه مى‏فرستادند. بازرگان به طور علنى اعلام کرد که مایل است با آمریکا روابط حسنه‏اى داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت اله خمینى براى او به صورت مشکلى درآمده بودند.» (1)
«اسناد لانه جاسوسى نیز نشان مى‏دهد که ایالات متحده چگونه براى خارج کردن امام از صحنه¬ی سیاسى کشور، در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنى¬صدر و امیرانتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنى¬صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادى یک شرکت آمریکایى با حقوق ماهانه 1000 دلار دعوت به همکارى مى‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش مى‏کرد تا وى را به استخدام این سازمان درآورد.» (2)
«دولت آمریکا در پى آن بود تا با ایجاد ائتلافى از لیبرال‏هاى سیاسى، چهره‏هاى دینى میانه‏رو، سکولارها، ملى گرایان و سران ارتشى متمایل به غرب تحت لواى دولت موقت، موجبات حذف تدریجى نیروهاى وفادار به امام را از صحنه سیاسى کشور ایجاد نماید.
آمریکا می‏خواست تا با شناسایى مهدى بازرگان به عنوان شخص اول مملکت، اینگونه نشان دهد که آیت الله خمینی خود مایل است که دین و روحانیت از سیاست جدا گردند و آنها ناگزیر از نزدیکى به دولت موقت شده‏اند و بدین ترتیب کم¬کم برنامه¬ی حذف امام و جایگزینى ایشان توسط افرادى مثل شریعتمدارى و بنى صدر را اجرا کند. به همین دلیل وزارت خارجه آمریکا ماموریت اصلى سفارت خود در ایران را تلاش براى هماهنگى فعالیت‏هاى نیروهاى لیبرال و میانه روهاى مذهبى و پیوند دادن آنها با عناصر ملى گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبى قرار داده بود. اقدامات آمریکا بر علیه جمهورى اسلامى ایران فقط به اقدامات سفارت این کشور در تهران محدود نشد. در پى اعدام‏هاى انقلابى سران رژیم گذشته در روزهاى اولیه پیروزى انقلاب، 2 تن از اعضاى سناى آمریکا به نام‏هاى جاکوب جاوتیس و هنرى جکسون که از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوى بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 1979) قطع نامه‏اى را از تصویب سنا گذراندند که ایران را به خاطر این اعدام‏هاى انقلابى با لحن شدیدى محکوم مى‏کرد.»  (3)
بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانى در سناى آمریکا، روابط دو کشور وارد مرحله تازه‏اى شد. با این که قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایى نداشت ولى ایران آن را نشانه¬ی موضع خصمانه¬ی ایالات متحده و کارى در جهت انزواى ایران دانست. به عقیده کارل کلمنت، که از کارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریکاست، ایالات متحده اشتباهى استراتژیک را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاکره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود. کارى که رقباى ایالات متحده یعنى فرانسه و شوروى در آغازین روزهاى پیروزى انقلاب انجام داده بودند.
بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور،  آمریکا در پى آن بود تا فرستاده‏اى ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیرى از نفوذ شوروى در این کشور ، به سوى ایران بفرستد ولى حضرت امام در واکنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذکور که چارلز نام داشت و از دیپلمات‏هاى کار کشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خوددارى کرد و علاوه بر آن پذیرش والتر کاتلر در سمت سفیر که آماده مى‏شد به ایران سفر کند، از سوی دولت رد گردید. هر چند که جمهورى اسلامى پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام کرده بود.
«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریکا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا که احتمال داده مى‏شود که یک نفت کش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (4)
امام خمینى در 7 آبان 58 به قراردادهاى استعمارى بین ایران و آمریکا شدیدا اعتراض کردند. اما در مقابل، دولت موقت هیچ توجهى به این اعتراض‏ها نشان نمى‏داد و در پى بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌هاى رسمى و غیر رسمى، بیشترین واهمه¬ی خود را از شوروى ابراز مى‏داشت.
حرکت‏هاى سازش¬کارانه¬ی دولت موقت تا به آنجا پیش رفت که بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدى بازرگان با برژینسکى، مشاور امنیت ملى کاخ سفید دیدار کرد و به مدت یک ساعت و نیم با او به مذاکره نشست.
برژینسکى مشاور امنیت ملى دولت کارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه که در برخورد با جمهورى اسلامى قائل به راهبردهاى دیپلماتیک و گفتگو و مذاکره سیاسى بود، از طرفداران جدى سرکوب و مداخله نظامى انقلاب و یکى از طراحان اصلى کودتاى 21 بهمن 57 براى پیشگیرى از انقلاب بود. او براى پذیرش شاه در آمریکا تلاش فراوانى به عمل آورد.
اما اعضاى دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسکى رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند. جالب این  که این ملاقات به گفته برژینسکى نه به تقاضاى او بلکه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.
محمدرضا پهلوى که پس از فرار از ایران در کشورهاى مختلفى آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاکمه وى بودند با مساعدت مقامات آمریکایى به یکباره سر از آن کشور درآورد. در حقیقت دولت آمریکا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏هاى شاه، خود را مدیون او مى‏دانستند. هزینه‏هاى زیادى از سوى شاه به برخى جناح‏هاى سیاسى آمریکا براى مبارزات انتخاباتى پرداخت مى‏شد و بعضى از مسئولین دولتى آمریکا پورسانت‏هاى گزافى از محل قراردادهاى تسلیحاتى ایران با شرکت‏هاى آمریکایى دریافت مى‏کردند. از سوى دیگر رژیم آمریکا از آن بیم داشت که عدم پذیرش شاه، موجب هراس و نگرانى حکام وابسته‏اش در منطقه شود؛ به همین دلیل، شاه به بهانه معالجه در آمریکا رحل اقامت افکند. پذیرش شاه از سوى آمریکا خشم ملت و امام را صد چندان کرد. امام که از دولت موقت قطع امید کرده بود، در 9 آبان 58 طى سخنانى فرمودند: «اى جوان‌هایى که در مقابل توپ و تانک رفتید، ای خواهرهایى که جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ کنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ کنید ننشینید دیگران براى شما کار کنند، اینها براى شما کاری نمى‏کنند.»
همچنین حضرت امام طى پیامى در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوى رژیم آمریکا اعلام کردند: «دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینى با قدرت تمام، مبارزه¬ی خود را علیه آمریکا گسترش دهند.»
بدنبال اعلام این مواضع از سوى حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در چهار دانشگاه امیرکبیر، تهران، شهید بهشتى و صنعتى شریف با تشکیل جلسه‏اى به برنامه ریزى براى تصرف سفارت آمریکا پرداختند.
یکشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزى بزرگ و فراموش نشدنى است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 آبان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش مى‏کند: «ساعت ??و ??دقیقه صبح گروهى (حدود 400 نفر) از دانشجویان (که از یک چهار راه قبل از سفارت آمریکا شروع به حرکت کرده بودند) که در حال شعاردادن در خیابان آیت اله طالقانى به سوى دانشگاه (تهران) در حرکت بودند، هنگامى که جلوى در اصلى سفارت آمریکا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهاى این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهى از دانشجویان نیز از دیوار، خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروى به سوى ساختمان‏هاى داخلى سفارت را آغاز کردند. از همان لحظه‏هاى اول تصرف سفارت آمریکا، گروه‏هاى مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع کردند و به دادن شعارهاى ضد آمریکایى مى‏پرداختند. دانشجویان در سه بیانیه‏اى که تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش کردند، اعلام کردند که ساختمان اصلى سفارت تا ساعت 15 به تصرف کامل درآمد... دانشجویان اعلام کردند که هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشک آور از جانب تفنگداران آمریکایى بود، هیچ گونه آسیبى به طرفین وارد نیامد. از ساعت 16 (همان روز) آزاد کردن گروهى از ایرانیانى که به عنوان ارباب رجوع یا کارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریکاییان با چشم بسته به محل دیگرى منتقل شدند.»
 پیش از آنکه دانشجویان اصلى سفارت برسند، دیپلمات‏هاى آمریکایى، مقدارى از اسناد را در دستگاه‌هاى مخصوص خردکن ریختند و ازبین بردند و مقدار زیادى از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهاى میکروفیلم و حافظه‏هاى کامپیوترى را نابود کردند.
 در جریان اشغال سفارت آمریکا، ?? آمریکایى به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏هاى آمریکایى آن روز براى مذاکره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولى بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.
«این اولین بار نبود که سفارت آمریکا در تهران به اشغال در مى¬آمد، پیش از این در 25 بهمن 57 (14 فوریه 1974)، یعنى سه روز پس از پیروزى انقلاب اسلامى، 75 نفر از چریک‏هاى فدایى خلق پس از درگیرى مسلحانه کوتاهى که به مجروح شدن یکى از تفنگداران آمریکایى انجامید، سفارت را به اشغال خود درآوردند. چند دقیقه بعد چریک‏ها با وساطت نمایندگان کمیته انقلاب، بدون هر گونه تخریب و آتش سوزى، پراکنده شدند. عده‏اى علت این اقدام را شایعه رادیو باکو مبنى بر انتقال پرونده‏هاى ساواک به این سفارتخانه مى‏دانند (در این بین باید به رابطه بین چریک‏هاى فدایى خلق و سفارت شوروى که طبیعتا عطش زیادى براى داشتن آن پرونده‏ها داشته است، توجه داشت)، عده‏اى دیگر علت این اقدام را زمزمه کودتاى قریب الوقوعى می دانند که در خیابان‏هاى تهران شایع شده بود و عده‏اى دیگر هم آن را توطئه پس مانده‏هاى ساواک و رژیم شاه براى تحت تاثیر قرار گذاشتن روابط ایران و آمریکا قلمداد می‏کنند.»  (5)
اما علت هرچه بود، در این زمینه نه با امام و نه با دولت موقت و نه با هیچ یک از نیروهاى موجه نظام هماهنگى نشده بود و در نیت اشغالگران و اهداف آنان و نقش سفارت شوروى در این اقدام ابهام‏هاى تردیدبرانگیز جدى وجود داشت. به همین خاطر با حضور نیروهاى کمیته و همچنین ابراهیم یزدی معاون نخست وزیر و نماینده دولت موقت، از سفیر آمریکا عذرخواهى شد و سفارت در اختیار وى قرار گرفت.
اما 13 آبان 58 شرایط تفاوت داشت. پس از تسخیر سفارت، دانشجویان که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مى‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایى به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگى انجام این اقدام انقلابى پرداختند. در یکى از اولین بیانیه‏ها آمده است: «ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه¬ی امام در مقابل آمریکاى جنایتکار به منظور اعتراض به دسیسه‏هاى امپریالیستى و صهیونیستى، سفارت جاسوسى آمریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»
عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یک سو بیانگر تبلور خشم انقلابى امام و ملت مسلمان ایران از آمریکا بود و از سوى دیگر هر گونه شائبه¬ی وابستگى دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسى متعدد را منتفى مى‏ساخت و امکان بهره بردارى از آن را به نفع جریان‏هاى مختلف، محدود مى‏ساخت.
براى این اقدام، انگیزه‏هاى متفاوتى ذکر مى‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوى دولت آمریکا، اعتراض به عملکرد دولت موقت، که کم¬کم به سمتى گرایش پیدا مى‏کرد که دوباره دست آمریکا را در ایران باز کند، شناسایى جاسوسان آمریکایى و عوامل داخلى آن‏ها، پایان دادن به توطئه گرى و سلطه جویى‏هاى آمریکاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستى به ایالات متحده به تلافى طراحى و اجراى کودتاى 28 مرداد 32، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتى و کمک و حمایت از افراد ضد انقلاب و فرارى علیه انقلاب اسلامى.
از طرف دیگر، اشغال سفارت آمریکا در واقع تیرخلاص به دولت موقت نیز بود. در نتیجه¬ی این اقدام انقلابى، قدرت متزلزل دولت موقت رو به افول گذاشت و همگام با آن، اساس همکاری‌هاى استراتژیک ایران و ایالات متحده فرو پاشید. بازرگان دو روز پس از این حادثه از سمت نخست وزیرى استعفا کرد که بلافاصله توسط امام پذیرفته شد و وظایف دولت موقت به شوراى انقلاب، منتقل شد و به این ترتیب 268 روز پس از سقوط رژیم پهلوى، عمر دولت موقت هم به سر رسید و پس از مدتى با ایجاد تغییراتى در شوراى انقلاب، چهره‏هاى جدید، اداره‌ی وزارتخانه‏هاى مختلف را به عهده گرفتند و به این ترتیب به عمر نیروهاى لیبرال در اداره‌ی جمهورى اسلامى به طور رسمى پایان داده شد.
گرچه خواسته‏هاى دانشجویان از ابتدا تازمانى که این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادى را نشان مى‏دهد؛ اما اصلى‏ترین خواسته آنها که رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلى ایران» .
آمریکا در اولین واکنش، اقدام به تحریم اقتصادى ایران و بلوکه کردن اموال و دارایى‏هاى ایران در بانک‏هاى آمریکایى و بانک‏هاى خارجى مستقر در آمریکا کرد و از سوى دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریکا نمود و در جهان نیز محدودیت¬هایی را براى ایران ایجاد کرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسى هرچند از سوى دولت¬های استعمارى وابسته به شرق و غرب محکوم گردید، اما از سوى ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏هاى آزادى بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حرکت‏هاى ضد استعمارى گسترده‏اى در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.
 این حادثه بزرگ پیامدهاى گوناگونى را در پى داشت که از آن جمله مى‏توان به این موارد اشاره کرد: پایان یافتن رابطه استعمارى ایران و آمریکا، روشن شدن  ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند،  شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 1980.

 

پی‏نوشت‏ها:
1. امیررضا ستوده و حمید کاویانى، بحران 444 روزه تهران، ص20
2. دکتر بهرام نوازنى، الگوهاى رفتارى ایالات متحده آمریکا در رویارویى با جمهورى اسلامى ایران (1357 - 1380)، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ص 98
3. پیشین ص‏103
4. پیشین ص 106
5. پیشین ص 107



نویسنده :« سردبیر » ساعت 7:0 صبح روز دوشنبه 86 آبان 14