(به بهانه ی روز دانشجو)
*محمد مهدی علی اکبری
آنچه مینویسم، دغدغهای است که از «آشفته بازار فکر» دنیای امروز، ذهنم را به خودمشغول ساخته. «جمعه بازار»ی که هر کس دست ساختهی خود را که نه، عقل ساختهاش را به حراج گذاشته است؛ اما عقلهایی پریشان و بیمار که چون چاقویی در کف «زنگیِ مست»، جان نحیف و از پا افتادهی انسان امروزی را مجروح تر میکند. واقعاً از کدام آدم امروزی، میتوان پرسید که «چه آیندهای برای خودت ترسیم کردهای»؟ در حالی که آینده را همان نااهلان اندیشه، قبل از اینکه بیاید بلعیدهاند!!
میگویند «دانشجو نبض اجتماع است» و این تحرک و تپش است که خبر از جریان حیات در کالبد اجتماع میدهد. اما باید دانست که اگر نباشد «خون تازه»ای در رگها، نبض تنها بر این آلودگی طبل نابودی مینوازد.
چشمها را باید گشود و کمی از زنگارهای فکر زدود و بیتعصب یک بار دیگر نگریست: «دستاوردهای جنبش دانشجویی چه بوده است؟»