*سیامک شادکام
”روز دهم آذرماه، مصادف است با سالروز شهادت روحانی مبارزی که در میدان دین و سیاست، با شجاعتی کم نظیر به جنگ با ظلم و زور برخاست و در هولناکترین ادوار تاریخ این سرزمین و در ایامی که هیج صدای مخالفی علیه ستم و اختناق رضاخانی بلند نبود، علم مبارزه را یک تنه بر دوش گرفت و در راه انجام رسالتی که بر عهده داشت. زندان، تبعید، ترور و شهادت را به جان و دل پذیرفت و بدون بیم و هراس از آن، حکومت جابر و فاجر رضاخانی را به مبارزه طلبید.“(1)
مرحوم سید حسن مدرس فقیه و سیاستمدار نامدار معاصر است که آوازه ی او بیشتر پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به گوش نسل حاضر رسیده است. او فقیه و سیاستمدار «مردم واره ای » بود که در یک مبارزه همه جانبه با استبداد داخلی ، استحمار و خرافات رایج و سلطه ای استعمار خارجی همزمان می جنگید. او متعهد به اسلام و مدافع راستین حقوق مردم بود. در میان فقها، علما و مجتهدانی که حضرت امام خمینی (قدس سره) به تعظیم و تکریم آنان پرداخته است. شاید هیچ کس بیش از شهید مدرس مورد تجلیل قرار نگرفته باشد. امام یگانه فردی است که آن گونه که باید مدرس را شناخته است. مدرس با امام مشابهت های فکری داشت و چون سه عنصر فقاهت، صداقت و سیاست در مدرس جمع بود ، به او آنچنان امتیاز و برجستگی داد که امام امت برای آن پیر فقه، عرفان و سیاست این همه عزت و کرامت قائل شود.
در قسمتی از حکم تاریخی مورخه 28 شهریور 1363 امام مبنی بر بازسازی مزار مدرس آمده است:
»... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالیمقام را نمی تواند درک کند. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست و اینک با سربلندی از بین ما رفته بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی – اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم ...«
مدرس موقعی پا به عرصه سیاست گذاشت که کشور ما شاهد افول نفوذ روحانیت (علیرغم داشتن نقش اصلی در نهضت مشروطه) در سالهای بعد از مشروطه و رشد و تسلط کامل جریان تجددخواهی بود، جریانی که به رهبری اشراف فرنگ رفته خواهان قانون و دموکراسی غربی بوده و به مبارزه با مذهب برخاسته و معتقد بود که راه نجات ایران دور ریختن کامل هر چه که از خود داریم و ملبس شدن کامل به لباس فرهنگ فرنگی است و معتدل ترین آنان طرفدار جدا شدن دین از صحنه زندگی عملی و سیاسی و اجتماعی مردم بودند. »شعار نه شرقی و نه غربی که امروز در تظاهرات میلیونی مردم مسلمان و انقلابی ایران بگوش می رسد بازتاب فریاد تاریخی مدرس است« (2)
این نوشتار به بررسی مهمترین اندیشهها و فعالیتهای علمی شهید آیت الله مدرس خواهد پرداخت و برجستهترین زمینههایاندیشهی سیاسی او را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
1ـ اندیشهی جامعیت
جامعیت، واژهای است که در اندیشهی سیاسی ـ اجتماعی مدرس، فراوان به چشم میخورد. از نگاه مدرس، جامعیت، عنصری است که همیشه، قرین فتح و موفقیتاست. مهم این است که بتوانیم این جامعیت و قومیت را حفظ و زنده نگاهداریم.مدرس بر این باور است که:
«قومیت هر قومی، بقای هر قومی، شرافت هر قومی و ترقی هرقومی به چیست؟ قومیت یک قوم، از حفظ جامع آن قوم است والاّ هر قومی که افرادی هستند مختلف، اگر در تحت یکجامعی نباشند، عنوان قومیت از افراد، منتزع میشود. بقای هرقومی به چیست؟ بقای هر قومی به حفظ جمع بین افراد آن قوماست. ترقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میانخودشان را نگهداری کنند و به واسطهی ترقی آن جامع، ترقیکنند. هر قومی که جامع خودش را از دست داد، حیثیتش تنزلکرد.»
مدرس، معنایی گسترده از جامعیت را مد نظر دارد که فرهنگ، تاریخ و عقاید را نیز در برمیگیرد. از این رهگذر، عقیده دارد:
«بنده موافقم که هر قومی، لسان خودش را حفظ نکرده، ضعفبه قومیتش وارد میشود، لباس خودش را حفظ نکرده ، ضعفبه قومیتش وارد میشود. لباس خودش را حفظ کند، صفاتخلقی خودش را حفظ کند. به هر اندازه که جامع خودش را حفظکند، به همان اندازه قومیتش باقی است.»
اگر چه مدرس در سخنان خود به خط، زبان، لباس، آداب و رسوم بهعنوان محورهای وحدت و اتحاد در زندگی خود نیز پایبند است، که هر کدام می توانند جامع قومیت باشند، ولی معتقد است اگر جامعی چون اعتقادات وباورها در کنارشان نباشد، آن جامعها در هم میریزند و دیگر نه قومی ونه قومیتی باقی خواهد ماند. به این دلیل که بسیاری از جنگهای جهان درمیان همزبانان و همنژادان و هم آب و خاکها و هم آداب و رسومان اتفاق افتاده، اما هرگز ستیزی میان خردمندان همفکر به وقوع نپیوسته است.
2ـ اندیشه ایرانی گرایی
به رغم آنکه مدرس در کسوت روحانیت و یکی از مجتهدان عصرخویش است و برای پیاده شدن احکام اسلامی تلاش میکند، اما درگفتار، نوشتار و اعمال او، نشانههایی فراوان از علاقهای وافر به ایران و مردم آن، قابل وارسی است. از این رهگذر، زمانی که او در نجف به کسب درجهی اجتهاد نایل میشود، از سوی مراجع وقت به ایشان پیشنهاد مرجعیت و رهبری شیعیان هندوستان داده میشود... با توجه به اینکه چنین مقامی، چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی برای بسیاری ازهمگنان ایشان، به صورت یک آرزو بود، اما مدرس با رد آن میگوید:
«اگر من بتوانم خدمتی بکنم، باید به ایران بروم و به مردم ایرانخدمت کنم.»
همین علاقه به ایران است که وقتی شورش وهابیگری در مکه ومدینه انجام میشود، مدرس در مجلس از دولت میپرسد که شما چرا اقدامی نمیکنید؟ دولت پاسخ میدهد که این، مسألهی داخلی عربستاناست و ما نمیتوانیم اقدامی بکنیم و به ما ربطی ندارد، اما مدرسمیگوید:
«این مسألهی اسلام است و اسلام هم در ایران، موضوعیت و طریقیت پیدا میکند. از طرفی، دین پیامبر اسلام در معرضخطر قرار گرفته و پیامبر گرامی اسلام هم اصلاً یک ایرانیاست.... حضرت ابراهیم ایرانی است، زیرا بابل جزو مناطقایران بوده است و فرزندان ابراهیم هم ایرانی هستند... اگر قرارباشد بیرق اسلام را کسی به دوش بگیرد، این کار، ویژه ومخصوص این سرزمین است و در ایران این حرکت انجامخواهد شد.»
مدرس در یکی از دستنوشتههایش چنین مینویسد: «همه جای این جهان، سرزمین من است و من از میان اینسرزمین ها، سرزمینهای اسلامی را بیشتر دوست میدارم و ازمیان سرزمینهای اسلامی، نسبت به ایران، علاقهی خاصی دارم.»
3ـ اندیشهی توازن عدمی
موازنهی عدمی، یکی از اصطلاحات سیاسی ویژهی مدرس است که آن را در باب سیاست خارجی مطرح مینماید. او در این خصوصمیگوید:
«من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور ما بکند میترسم و باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد، نه توازن وجودی، یعنی شما برای خودتان، ما هم برای خودمان.»
در این حال، شاید بتوان مخالفت مدرس با قرارداد 1919 را به عنوان یکی از مصادیق بارز و قابل توجه اندیشهی سیاست عدمی او در نظر گرفت. از این رهگذر، با برکناری صمصامالسلطنه، میرزا حسنخان وثوق الدوله به قدرت رسید و قرارداد 1919 میان ایران و انگلیس، منعقدگردید، اما پس از آشکار شدن جریان قرارداد از سوی محافل، واکنشهای سختی نشان داده شد. وثوق الدوله برای ترساندن مخالفان ،شدت عمل به خرج داد و حتی افرادی سرشناس مانند مستشارالدوله، ممتازالدوله، ممتازالملک، محتشمالسلطنه و معینالتجار بوشهری را بهکاشان تبعید کرد. فرخی، عشقی، دشتی و چند شاعر دیگر نیز زندانی وتبعید شدند، ولی هیچیک از این اقدامات، آتش مخالفت را خاموش نکرد و مدرس و یاران او موفق شدند از اجرای قرارداد مذکور جلوگیری بهعمل آورند.
مدرس دلایل مخالفت خود را با قرارداد چنین بیان میدارد:
«این قرارداد میخواهد استقلال مالی و نظامی ما را از دستمان بگیرد، چون اگر بنا باشد ایران مستقل بماند، هر چیزش باید دست ایرانی باشد. حالش، مالش، حیثیتش، چهاش، چهاش،همه چیزش باید دست ایرانی باشد؛ اما این قرارداد، یک دولتخارجی را در دو چیز مهم مملکت ما شریک میکرد: در پولش و در قوهی نظامیاش...»
او دربارهی روابط حسنه با کشورهای جهان، بویژه کشورهای همسایه میگوید:
«چون از ناحیهی ما زیانی نیست، چه زیان سیاسی یا پلتیکینسبت به تمام دول خصوصی یا دول همسایه، بلا استثنا وهمیشه در سیاست و در اقتصاد، روابط حسنه داشتهایم و باید هم داشته باشیم...»
«دولت و ملت ایران باید سیاستش نسبت به دول عالم به نظرواحد باشد. سیاستش این تقاضا را دارد، ولی بر همه واضحاست که دول و ملل اسلامی طبیعتاً یک خصوصیتی با همدارند.. البته باید ما هم یک نظر خصوصی به آنها داشته وروابط حسنهی خاص با آنها پیدا کنیم.»
4ـ سیاست و دیانت
از دیگر جنبههای حایز اهمیت در اندیشهی مدرس، نگاه او بهپدیدهی سیاست و دیانت و رابطهی این دو با یکدیگر است . شهید مدرس با توجه به تعالیم عالی اسلامی بود که جلوی سیاست شوم استعمار انگلیس ایستاد:
»منشأ سیاست ما دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که متعرض ما نشده اند. هر کس متعرض ما بشود متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم. گفتم اگر کسی بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم او را با تیر می زنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامه ای باشد، خواه شاپو بسر داشته باشد ... دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور هم دستور داده شده است.«
5ـ اندیشه روشنفکری
ویژگی دیگر در مورد مدرس، درک مقتضیات زمان و مکان بود. از اینرهگذر، یکی از معاصرین مدرس دربارهی وی میگوید:
«مدرس... پایبند شاخ و برگهای زاید و مضر دیانت نبود، منتها از نظر همصدایی نظیر پیشرفت نیات سیاسیاش، شرط عقل را در این میدید که بنا به دستور دکتر گوستاولوبون، خود راعاقلانه تابع ضروریات محیط بسازد.»
مدرس که نسبت به تعالیم مکتب اسلام، شناخت عمیق پیدا کرده بود،مانند روشنفکران معاصر خویش نبود که به خاطر سطحینگری نسبت بهتعالیم اسلامی در برخورد با فرهنگ غرب، دچار از خود بیگانگی و درنتیجه خود باختگی شود.
«اینکه ما تعقیب از مقالات روسو نمیکنیم، برای این است کهافکار عالیهی محمد بن عبدالله (ص) را برای نظم اجتماع بهتر ازافکار روسو میدانیم.»
6ـ اندیشهی قانونمندی
از دیگر جنبههای مهم اندیشهی مدرس، نگاه او به پدیدهی قانون وقانونمندی است. این پدیده آنقدر در اندیشهی او از والایی و ارجمندیبرخوردار است که او رعایت قانون را حتی اگر بیفلسفه هم باشد، لازممیداند. به باور مدرس، تناسب قانون با شرایط زمانی ومکانی، جنبهای از قانونمندی در قانونگذاری به حساب می آید.
«... ماهیت قانون هم باید به جای خودش باقی باشد. اگر تمامعلوم اروپا را هم بیاوریم و بخواهیم قانون وضع کنیم، محقق است که زحمت بیهودهای است و شباهتی به قانون ما ندارد.ماهیت قانونی حقوقی و و جزایی ما، ان شاءالله در کمیسیونمبرهن خواهد شد...»
رعایت مصلحت مردم در قوانین، جنبهی دیگری از لزوم رعایتقانونمندی در قانونگذاری است.
«... اگر قانون اجرا نشود و توی دهن مردم بخورد، برای ماتعریفی ندارد. ما باید قانونی درست کنیم که به درد مردم بخورد و به صلاح مردم باشد...»
کلام آخر را با سخنی از مقام معظم رهبری در مورد شهید مدرس به پایان می بریم:
»مدرس به عنوان یک روحانی که از چشمه فیاض دین رهایی بخش و انسان ساز اسلام سیراب بود در انجام تکلیف الهی و شرعی خویس – که مبارزه با ظلم و فساد و اختناق را سرلوحه احکام خویش دارد – تنها بودن را بهانه سکوت قرار نداد و چه بسا که در بسیاری از جریانات سیاسی کشور تنها یک فریاد بود که پرده خفقان حاکمه را می درید و آن فریاد خروش دشمن شکن مدرس بود .... مدرس بحق افتخار جامعه روحانیت – بخصوص در قرن حاضر – و نمونه ای از مقاومت جامعه روحانیت در همه زمانهاست ... پرچم مبارزه ای که شهید مدرس برافراشت هیچ گاه بر زمین نیفتاد، مبارزه بی امان مدرس علیه هر آنچه غیرخدایی است هنوز در جامعه ما ادامه دارد «
1. آذر 1360،پیام حضرت آیت الله خامنه ای بمناسبت گرامیداشت چهل و چهارمین سالگرد شهادت مدرس
2.یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران) شماره بیستم، سال پنجم، پائیز 1369
3.مدرس،انتتشارات بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران
4.مرکز اسناد تاریخ انقلاب اسلامی ایران
5.صحیفه نور
?