موقعیت استثنایى جمهورى اسلامى به خاطر این است که در مقابل دنیایى که قدرت اساسىِ مادىِ او در دست گرایشمندانِ به مادیگرى است - که به هیچ حقیقت اخلاقى و معنوى و دینى اعتقادى ندارند - سر بلند کرده است. این قدرتمندان نام مسیحیت را مىآورند و بظاهر اعتقاد به مسیحیت در بین اینها ابراز مىشود؛ اما از مفهوم مسیحیت به معناى یک دین الهى و اخلاق الهى در دستگاه سیاسىِ حاکم بر دنیاى استکبارى - دنیاى ظلم، دنیاى استکبارِ به معناى واقعى، دنیاى تعدى و تجاوز و دنیایى که از علم براى اینهمه جرائم، حداکثر استفاده را مىکند - هیچ خبرى نیست. امروز علم دست کسانى است که از بشریت بویى نبردهاند. علم و فناورى در خدمت اهدافى است که صددرصد به زیان جامعهى بشرى و به نفع سرمایهداران و ثروتاندوزان و قدرتمندان است.
اینها موفقیتهاى بزرگى هم به دست آورده بودند. حتّى در دنیاى دو قطبى با همهى اختلافاتى که بین آنها بود، چون مبناى کارِ هر دو مادیگرى بود، در بسیارى از مسائل، جهتگیریشان در نهایت، یک جهتگیرى بود. آنها هم در فکر استکبار بودند، منتها دنیا را تقسیم کرده بودند. اگر ملتى هم به فکر آزادىخواهى، استقلال و ایجاد یک نظام مستقل مىافتاد، آنروز دنیاى مارکسیستى - و به گمان خودشان سوسیالیستى - مىرفتند روى آنها دست مىگذاشتند و آنها را در پنجهى اقتدار آهنین خودشان مىفشردند؛ که ما دیده بودیم برخى از کشورهایى را که ملتشان خون داده بودند، فداکارى کرده بودند، کار کرده بودند و انقلابى علیه یک طاغوت بهوجود آورده بودند؛ اما بعد در دام مارکسیستها افتاده بودند. فشارى که بر آنها وارد مىآمد، از فشارى که قبلاً بر آنها وارد مىآمد، اگر بیشتر نبود، کمتر نبود.
در مقابل یک چنین دنیاى مادى، در مقابل یک چنین جبههى استکبارى، در مقابل دستگاه عظیم سیاسى دنیا - که بویى از معنویت نبرده است - نظامى بر پایهى معنویت شکل گرفته؛ پرچم معنویت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنویت دعوت مىکند؛ وعدهى بهروزى دنیوى را از راه گرایش به دین و تمسک به احکام و معارف الهى به آنها مىدهد و آزادى مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دین تأمین و تضمین مىکند. وجود این نظام براى آنها قابل تحمل نیست.
مسأله، تنها به یک کشور و یک ملت خاتمه پیدا نمىکند. امروز جمعیت دنیاى اسلام یک پنجم جمعیت همهى دنیاست. مسلمانان در اکناف عالم تقریباً یک میلیارد و پانصد میلیون نفر جمعیت دارند. دهها کشورِ مسلماننشین و میلیونها نفر در کشورهاى غیراسلامى زندگى مىکنند؛ اینها احساس کردهاند که اسلام و دین و عقیده و گرایش و دلبستگى اعتقادیشان امروز مىتواند به مهمترین سؤالهاى مطرح در دنیا پاسخ دهد؛ اینها احساس هویت کردهاند. بدون اینکه ما در دنیا در دنیا کرده باشیم، نام انقلاب و نام امام، دنیاى اسلام را فراگرفت. در هر نقطهاى از دنیاى اسلام مسلمانى زندگى مىکرد، اگر کسى مىرفت، مىدید نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهاى انقلاب در آنجا مطرح است؛ این، استکبار را ترساند. دشمنىها با ما بهخاطر این است.
عدهاى مىگویند دشمنتراشى نکنید. اصل وجود و هویت جمهورى اسلامى دشمنتراشى مىکند؛ اصلِ اینکه پرچمى به نام اسلام بلند شود و ملتى با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنى مىکند. ما بیش از این، دشمنتراشى نکردیم. مبارزه و کارشکنى و موذیگرى علیه نظام اسلامى را همیشه آنها علیه ما شروع کردهاند؛ ما دفاع کردهایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعى کردهایم که طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود را داریم و بحمداللَّه موفق هم شدهایم. دنیاى استکبار با وجود چنین نظامى مخالف است. این مخالفتها و موذیگرىها ادامه هم خواهد داشت؛ ولى تنها راه علاج عبارت است از قوى شدنِ با ایمان، قوى شدنِ با علم، قوى شدنِ با فناورى، قوى شدنِ با ارتباطات اجتماعى، پیوندهاى ملى و همبستگىِ حقیقىِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتى در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذیگرىها هم بهطور طبیعى کم خواهد شد؛ همچنانکه شد.
دیدار با علما و روحانیون کرمان 1384/02/11
اینها موفقیتهاى بزرگى هم به دست آورده بودند. حتّى در دنیاى دو قطبى با همهى اختلافاتى که بین آنها بود، چون مبناى کارِ هر دو مادیگرى بود، در بسیارى از مسائل، جهتگیریشان در نهایت، یک جهتگیرى بود. آنها هم در فکر استکبار بودند، منتها دنیا را تقسیم کرده بودند. اگر ملتى هم به فکر آزادىخواهى، استقلال و ایجاد یک نظام مستقل مىافتاد، آنروز دنیاى مارکسیستى - و به گمان خودشان سوسیالیستى - مىرفتند روى آنها دست مىگذاشتند و آنها را در پنجهى اقتدار آهنین خودشان مىفشردند؛ که ما دیده بودیم برخى از کشورهایى را که ملتشان خون داده بودند، فداکارى کرده بودند، کار کرده بودند و انقلابى علیه یک طاغوت بهوجود آورده بودند؛ اما بعد در دام مارکسیستها افتاده بودند. فشارى که بر آنها وارد مىآمد، از فشارى که قبلاً بر آنها وارد مىآمد، اگر بیشتر نبود، کمتر نبود.
در مقابل یک چنین دنیاى مادى، در مقابل یک چنین جبههى استکبارى، در مقابل دستگاه عظیم سیاسى دنیا - که بویى از معنویت نبرده است - نظامى بر پایهى معنویت شکل گرفته؛ پرچم معنویت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنویت دعوت مىکند؛ وعدهى بهروزى دنیوى را از راه گرایش به دین و تمسک به احکام و معارف الهى به آنها مىدهد و آزادى مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دین تأمین و تضمین مىکند. وجود این نظام براى آنها قابل تحمل نیست.
مسأله، تنها به یک کشور و یک ملت خاتمه پیدا نمىکند. امروز جمعیت دنیاى اسلام یک پنجم جمعیت همهى دنیاست. مسلمانان در اکناف عالم تقریباً یک میلیارد و پانصد میلیون نفر جمعیت دارند. دهها کشورِ مسلماننشین و میلیونها نفر در کشورهاى غیراسلامى زندگى مىکنند؛ اینها احساس کردهاند که اسلام و دین و عقیده و گرایش و دلبستگى اعتقادیشان امروز مىتواند به مهمترین سؤالهاى مطرح در دنیا پاسخ دهد؛ اینها احساس هویت کردهاند. بدون اینکه ما در دنیا در دنیا کرده باشیم، نام انقلاب و نام امام، دنیاى اسلام را فراگرفت. در هر نقطهاى از دنیاى اسلام مسلمانى زندگى مىکرد، اگر کسى مىرفت، مىدید نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهاى انقلاب در آنجا مطرح است؛ این، استکبار را ترساند. دشمنىها با ما بهخاطر این است.
عدهاى مىگویند دشمنتراشى نکنید. اصل وجود و هویت جمهورى اسلامى دشمنتراشى مىکند؛ اصلِ اینکه پرچمى به نام اسلام بلند شود و ملتى با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنى مىکند. ما بیش از این، دشمنتراشى نکردیم. مبارزه و کارشکنى و موذیگرى علیه نظام اسلامى را همیشه آنها علیه ما شروع کردهاند؛ ما دفاع کردهایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعى کردهایم که طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود را داریم و بحمداللَّه موفق هم شدهایم. دنیاى استکبار با وجود چنین نظامى مخالف است. این مخالفتها و موذیگرىها ادامه هم خواهد داشت؛ ولى تنها راه علاج عبارت است از قوى شدنِ با ایمان، قوى شدنِ با علم، قوى شدنِ با فناورى، قوى شدنِ با ارتباطات اجتماعى، پیوندهاى ملى و همبستگىِ حقیقىِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتى در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذیگرىها هم بهطور طبیعى کم خواهد شد؛ همچنانکه شد.
دیدار با علما و روحانیون کرمان 1384/02/11
نویسنده :« سردبیر » ساعت 9:46 عصر روز سه شنبه 87 دی 17