سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دارد دیر می‏شود - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


* احسان اقارضایی

 

نکتهای که معمولا در بررسی انقلاب اسلامی، مورد غفلت واقع میشود این است که انقلاب اسلامی ایران، با دیگر انقلابهای جهان (از قبیل انقلاب کبیر فرانسه) تفاوت عمدهای دارد و تفاوت عمدهی آن از نوع  بینش و  نگرش خاص او به جهان نشات میگیرد. بینش و نگرشی که مبنایش خدامحوری است.
انقلاب اسلامی ایران، انقلابی است که در قوانین فردی و اجتماعی آن، پروردگار عالم، حرف اول و آخر را باید بزند.
این انقلاب به لطف خدا و بهرهمندی از سنتهای امداد الهی خاص مؤمنان و البته به همت یارانش باقی میماند و باید بماند تا برنامهی تاریخی و جهانی خویش را به بار نشاند.


باقی ماندن این انقلاب بعد از لطف و رحمت خداوند و کمکهای حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه) البته نیازمند همت و تلاش فراوان یاران در سایهی فرامین و دستورهای رهبر آزاده و بلنداندیش است.
مقام معظم رهبری در سال پیش در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه سمنان بعد از فرمودن نکاتی پیرامون تحول و پیشرفت، از شکل گیری »ناتو« گفتند. حرکتی که در صدد کانالیزهکردن هرگونه تحول در جوامع غیر غربی به نفع کارتلها و تراستهاست و از آن به ناتوی فرهنگی یاد کرده و فرمودند:«… حالا یک ناتوی فرهنگی به وجود آورده اند. این بسیار خطرناک است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعهی زنجیرهی به هم پیوستهی رسانه های گوناگون،که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهوارهها و تلویزیونها و رادیوها در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشتهی تحولات جوامع را برعهده بگیرند.حالا که دیگر خیلی هم آسان و روراست شده است«1.
در همین سخنرانی، مقام معظم رهبری به این موضوع اشاره فرمودند که انقلاب های مخملی، چگونه در قفقاز و اروپای شرقی چون گرجستان و اوکراین و... باعث عملی شدن نقشههای دشمن ملت شد و حرکت جامعه و سکان فکریاش را به کلی از دست نخبگان ملت خارج کرد.
مبادا... مبادا خدای ناکرده مانند تهاجم فرهنگی که روزی ایشان اشاره کردند و برخی -که انگار سیاهی عینکهای دودیشان مانع دیدن آن میشد- آن را انکار می کردند، انقلاب های مخملی نیز نادیده گرفته شود.
افسوس و صد افسوس که «شبیخون فرهنگی» کار خود را کرد و شعار «توسعه» (بدون توجه به مبنای فکری آن) جامعه را با فرهنگ منحط غرب گره زد و این موریانهی لانه کرده در ساختار مدیریت، جزء جدانشدنی «پیشرفت» به شمار رفت. کارگزاران این توسعه، جامعه را سوار بر قطاری میکردند که ایستگاه آخرش همان منجلاب فرهنگ منحط «لیبرال-دمکراسی» است.
». . . گفتند تهاجم فرهنگی نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگی هست، به دنبال بحث های ذهنی رفتند: تهاجم یعنی چه؟، فرهنگ یعنی چه؟، فرهنگ چه چیزی را شامل می شود و چه چیزی را شامل نمی شود؟، ... ؛ ما به اینها چه کاری داریم؟ (البته تا یک حدی بحث های نظری لازم است، نه اینکه انقدر آن را بیهوده کش دهند تا کار از کار بگذرد). نقل میکنند قدیم ها در یک شهری، یک سینما درست کرده بودند. یک عدهای رفتند پیش عالم شهر -که آدم گوشهگیری بود- تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند:آقا در این شهر سینما ساخته اند، شما یک اقدامی بکنید. عالم یک فکری کرد و گفت: حالا ببینم این سی نُماست یا سی نَماست یا سِی نماست، کدام است؟ . . .« 2.
به هر حال، آن چه که ما به آن نیاز داشتیم و داریم، این است که نقشهی جامع توسعه و پیشرفت کشورمان را بر اساس جهانبینی اسلامی و برای انسانِ در منطق اسلام، طراحی کنیم. ضرورتی که همچنان عملی نشده است. تکلیفی که هنوز بر زمین مانده است.
آیا فرصت آن نیست که از خواب برخیزیم و غبار مهجوری از چهرهی تعالیم اسلام برداریم؟ تعالیم اسلام، تا کی باید بر زمین بماند و اجرایی نشود؟
آنقدر تعلل کردهایم که عدهای نادان (یا بیمار و مغرض) گمان بردهاند، اسلام توانایی ساماندهی زندگی اجتماعی انسان را ندارد! کسانی  که  نه اسلام را میشناسند و نه غرب را. کسانی که هیچ پیوندی با انقلاب ملت مؤمن ایران و با آرمانهای این نظام الهی ندارند. کسانی که نمیخواهند پیشرفتهای نظام جمهوری اسلامی را ببینند.
»ما پیشرفت داشته‏ایم و در این ریزش و رویشى که نظام اسلامى دارد، مجموعاً رویش ما از ریزشمان بیشتر بوده است و پیش رفته‏ایم؛ علاوه بر اینکه در میدانهاى گوناگون دیگر، پیشرفتهاى زیادى داشته‏ایم؛ ولى همچنان کار در ابتداى خود قرار دارد.
ما اولِ راهیم؛ ما ابتداى راهیم. اولاً باید نظام را از لحاظ مبانى معرفتى‏اش کامل کنیم. ثانیاً بناى نظام را باید بر اساس آن مبانى معرفتى کامل کنیم؛ یعنى نظام اسلامى، دولت اسلامى و کشور اسلامى، هر کدام مترتب بر همدیگر است؛ اینها همه یکسان و یک چیز نیستند. تا کشور، اسلامى بشود، ما خیلى کار داریم. تا مکارم اخلاق اسلامى و دانشگاه اسلامى - همین توقعاتى که شما دارید و آرزوهاى بلندى که به حق در نسل جوان ما هست - تحقق پیدا کند، راه طولانى‏اى داریم. اینکه میگویم اول کار هستیم، یکى از نشانه‏هایش این است.
و از طرف دیگر، این فکر، فکرى نیست که در چهارچوب حصار جغرافیایى یک کشور بگنجد و بتواند بماند؛ این، به طور طبیعى باید انتشار پیدا بکند و عقبه‏ى عاطفى و فکرى ملتها را براى خودش کسب کند. البته از اول انقلاب، موارد متعددى از این را ما دیده‏ایم و پیش آمده است؛ امروز هم همین است؛ منتها احتیاج دارد که این عقبه، هر چه بیشتر استمرار داشته باشد.
براى اینکه ما بتوانیم به این آینده‏هاى مطلوب برسیم، احتیاج به نسل جوانِ باهمتِ پُرانگیزه‏ى مؤمنِ تلاشگرِ کاردانِ راه‏بلد داریم«3.
کمی انصاف به خرج بدهیم. آیا ما آن جوان هستیم؟ آیا ما کسی هستیم که بتواند این راه صعبالعبور را بپیماید؟ چقدر برای خدا قیام کردهایم؟ چقدر در جهت پیادهساختن تعالیم اسلام در زندگی (حداقل فردی) خود تلاش کردهایم؟
ما امروز در چه مختصاتی قرار داریم؟ آیا جایگاه تاریخی خویش را شناختهایم؟ آیا اهمیت وظیفهمان را درک کردهایم؟ آیا خود را آماده نمودهایم؟
»مسئولیت شما سنگین است؛ هم باید درس را بخوانید، هم محیط سیاسى‏تان را بشناسید، هم روى محیط سیاسى اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکرى و روحى آماده کنید براى فردایى که بلاشک وزنِ این نظامِ متکى به معنویت - یعنى نظام جمهورى اسلامى - در معادلات جهانى بین‏المللى، ده برابر امروز خواهد شد.
مطمئن باشید که ما چنین روزى را در پیش داریم و شما جوانهاى امروز، آن روز را خواهید دید«4.
به هرحال، فراموش نکنیم که قرار نیست ناگهان انفجاری رخ دهد و بعد از آن همهچیز اسلامی شود! ما خودمان باید حرکت کنیم. ما باید بخواهیم. که اگر اینطور شود، هدایت آسمان را نیز به همراه دارد.
فراموش نکنیم که ظهور، آمدنی نیست. ظهور، مختصاتی است که باید رفت و به آن رسید. اگر ما آمادگیِ پذیرش اسلام را پیداکنیم، تازه اولین شرایط ظهور را فراهم کردهایم. 
آیا نمیخواهیم بهپا خیزیم؟!
یادمان نرود که زمان در حال گذر است.
مبادا دیر شود . . .

 

پینوشتها:
1و2. در جمع دانشجویان دانشگاههای سمنان؛ 18 آبان 1385
3و4. در جمع نمایندگان تشکلهای مختلف دانشجویی؛ 25 مهر 1385



نویسنده :« سردبیر » ساعت 7:0 صبح روز یکشنبه 86 آبان 13