سفارش تبلیغ
صبا ویژن


آیا علم دینی معنا دارد؟ - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


*مصاحبه با دکتر مهدی گلشنی

آیا پدید آوردن «علم دینی» ممکن است؟ به‏چه معنا از «علمی دینی»؟
گاهی مراد از علم دینی علوم خاص شریعت است مثل فقه و اصول و تفسیر قرآن. در اینجا ما معنایی بس وسیعتر را برای علم دینی مورد نظر داریم. در واقع همه دانشها را می‏توان در یک چهارچوب متافیزیکی دینی جای داد و یا در یک چهارچوب متافیزیکی فارغ از دین. منظور ما از علم دینی، علمی است که جهان‏بینی الهی بر آن حاکم است ـ بینشی که خدا را خالق و نگهدارنده جهان می‏داند، عالم وجود را به عالم مادّی منحصر نمی‏کند، برای جهان هدف قائل است و به یک نظام اخلاقی اعتقاد دارد.
این بینشی است که بر بزرگان علم در دوران درخشان تمدن اسلامی حاکم بود و بنیانگذاران علم جدید نظیر کپلر و گالیله و نیوتن نیز واجد آن بودند.
آیا پدید آوردن «علمی دینی» مطلوب است؟ اگر بلی، مطلوبیتش در چیست؟ آیا خود دین به علم دینی دعوت یا توصیه کرده است؟
علم دینی دو خاصیت مهم دارد:
ــ تحت‏الشعاع یک متافیزیک خداباور است.
ــ در جهت‏گیریهای کاربردی علم مؤثر است و علم را به راههایی که هر دو سعادت دنیوی و اخروی انسان تأمین شود سوق می‏دهد.
هر دو مشخصه فوق‏الذکر مورد تأکید قرآن و سنت قرار گرفته است. در اسلام خداوند محور همه فعالیتها است (از جمله کسب علم)، و جهت‏گیری علوم باید متوجه تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر باشد.


علوم غیردینی، یعنی علوم عقلی، تجربی و تاریخی، چه عیب یا نقصی دارند که علم دینی ندارد؟ و علم دینی چه هنر یا کمالی دارد که علوم غیردینی ندارد؟
این که علوم عقلی، تجربی و یا تاریخی را در مقابل علم دینی قرار بدهیم درست نیست. همه این علوم را می‏توان در یک چهارچوب متافیزیکی دینی قرار داد و یا در یک چهارچوب متافیزیکی فارغ از دین و یا ضدّ آن. مشکل اساسی علم غیردینی در متافیزیک باریک‏بینِ حاکم بر آن است. در اینجا بینش حاکم بر دانشمند، جهان را به جهان مادّی محدود می‏کند و تجربه و حسّ را تنها راههای دریافت حقایق جهان می‏داند. به علاوه در مقام عمل صرفا به سلطه انسان بر طبیعت می‏اندیشد و بنابراین، تضمینی بر اینکه آثار مخرب به بار نیاورد وجود ندارد.
از مدعیات «علم دینی» در برابر کسانی که به دین ما یا هیچ دینی متدین نیستند چگونه دفاع می‏توان کرد؟
می‏گوییم علم فارغ از دین برای بشر سعادت نیاورده است. این همه آثار تخریبی علم که در سراسر جهان مشهود است ناشی از علمی است که جهت‏دهی صحیح نداشته است. همچنین رواج احساس پوچی در جوامع معاصر و روی آوردن به معنویات در جوامع غربی شاهدی دیگر بر کافی نبودن علم تجربی است. بسیاری از بزرگان علم معاصر بر عدم توانایی علم در جوابگویی به سؤالات بنیادی بشر تأکید کرده‏اند.
به هنگام معارضه علم دینی با علوم غیردینی جانب کدامیک را باید گرفت؟ چرا؟
علم، چه دینی و چه غیردینی، مشتمل بر کار تجربی و کار نظری است و در این مورد تمایزی بین آنها نیست. تمایز در دو مورد ظاهر می‏شود.
الف) ساختن نظریه‏های جهانشمولی که ادعاهای فوق تجربی دارند (نظریه‏های بنیادی) مثل مسأله خلقت جهان یا ممتاز بودن انسان.
ب) کاربردهای علم
اگر اصحاب این دو نوع علم متوجه ابعاد متافیزیکی وارد در علم خود و حدود و ثغور علم تجربی باشند دلیلی برای تنازع نمی‏ماند. تنازع در واقع در خود علم نیست، بلکه در متافیزیک حاکم بر ذهن علماء است، و غفلت از این امر است که در گذشته منشاء بسیاری از تعارضات بین علم و دین شده است.
آیا علم دینی ثبات دارد یا تغییر و تحول می‏پذیرد؟ و اگر متغیر و متحول است ساز و کار (mechanism) تغییر و تحول آن چیست؟ و آیا این تغییر و تحول همواره تکاملی و پیشرونده است یا قهقرایی و پسرونده هم می‏تواند باشد؟
علم دینی در اصول ثبات دارد و در فروع و مصادیق تغییر می‏پذیرد. به نظر اینجانب علم، چه دینی و چه غیردینی، مدام عمیق‏تر و وسیع‏تر می‏شود و برداشت ما از طبیعت به واقعیت نزدیکتر می‏گردد.
اصول متافیزیکی حاکم بر ذهن علماء با تجربه خدشه‏پذیر نیستند، امّا پیشرفت علم می‏تواند به فهم عمیق‏تر آنها کمک کند.
آیا منابع علم دینی فقط متون مقدس دین و مذهب‏اند یا امر یا امور دیگری نیز از منابع علم دینی محسوب می‏شوند؟ در صورت دوم، کدام امر یا اموری؟
علم دینی، به مفهوم مورد نظر بنده، و علم به اصطلاح سکولار هر دو در اعتقاد به تجربه و کاوش نظری شریک‏اند و از این لحاظ تفاوتی بین آنها نیست. در هر دو بینش باید طبیعت را مورد کاوش قرار داد و به نظریه‏پردازی پرداخت. در نظریه‏پردازی هم در سطوح معمولی تفاوتی بین این دو نیست، فقط وقتی به ادعاهای جهانشمول می‏رسیم و می‏خواهیم نظریه‏های عام بسازیم علم دینی از جهان‏بینی الهی تأثر می‏پذیرد و علم سکولار از جهان‏بینی‏های دیگر. متون مقدس دینی در الهام بخشی اصول متافیزیکی حاکم بر علم یا جهت‏گیری‏های کاربردی آن مؤثرند، نه به کارهای متداول علمی، و وظیفه متون دینی تعلیم علوم طبیعت نیست. برای کشف اسرار طبیعت و امکانات آن باید به روش مناسب آن (کار تجربی و نظری) توسّل جست.
آیا از کوششی در جهت پدیدآوردن علم دینی خبر دارید؟ اگر بلی، توفیق آن کوشش را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
مسأله علم دینی الان در حدود سی سال است که در سطح جهان مطرح است (البته مرحوم مودودی در حدود 70 سال پیش آن را مطرح کرده بود). در جهان اسلام بسیاری از علماء آن را مطرح کرده‏اند و البته برداشت‏های متفاوتی هم از آن ارائه شده است، ولی به همین مفهومی که ما در بالا صحبت کردیم نیز از طرف بسیاری از دانشمندان مسلمان مطرح شده است، امّا آن به جایی نرسیده است؛ زیرا برنامه‏ریزی در کشورهای اسلامی در دست افرادی بوده است که به علم دینی اعتقاد راسخ نداشته‏اند. در جهان غرب نیز علم دینی در دهه اخیر مطرح شده است. فیلسوف معروف آمریکایی پلانتیجا به شدّت از آن دفاع می‏کند و در چند سال اخیر دو کنفرانس بزرگ بین‏المللی در مورد علم دینی از طرف مؤسسه پاسکال در کانادا برگزار شده است.
آیا عدم موفقیت برخی از تلاشهایی که در مورد علم دینی انجام گرفته، نشان عدم امکان سامان بخشیدن به علم دینی است؟
عدم موفقیت تلاشهای انجام شده حاکی از عدم امکان سامان بخشیدن به علم دینی نیست. عزمی راسخ‏تر در علما و حکّام مسلمان لازم است که در فراهم کردن مقدمات این امر خطیر بکوشند. تلاشهای انجام شده غالبا روبنایی بوده و به دست افرادی صورت پذیرفته که در واقع به علم دینی اعتقاد راسخ نداشته‏اند. به علاوه، علم دینی مثل بسیاری از فعالیتهای دیگر بشر نیازمند کار فکری درازمدّت است و چیزی نیست که در کوتاه‏مدّت به سامان برسد. مگر علوم طبیعی و فیزیکی، که هدف آنها کشف ابعاد فیزیکی طبیعت است در چند قرن گذشته به نهایت رسیده‏اند که ما این انتظار را از علم دینی داریم؟ همه نظریه‏های فراگیر علمی فعلی علی‏رغم موفقیت‏های چشمگیری که در عمل داشته‏اند با معضلات اساسی نظری روبرو هستند، ولی علما هرگز از آنها نومید نشده و دست نکشیده‏اند.
?



نویسنده :« سردبیر » ساعت 11:1 صبح روز پنج شنبه 88 دی 3
نظرات شما ()